جمعه، بهمن ۱۷، ۱۳۹۹

معجزه نزدیک است ،

ثریا ایرانمنش«لب پرچین اسپانیا 

  گر چه میگفتند که معجزه نزدیک است  اما من میبینم که شب وروز یکسره تاریک است 

 در یک فریب بزرگ. شناوریم وغوطه میخوریم  هر صبح پاکتهای بسته ‌دستوری.ر ا به دست خبرنگاران می‌دهند با فیلمها. شادی های دروغین گریه ها ‌افسردگیهای دروغین. وما در اینسوی پنجره به حیرت ایستاده ایم 

 هر صبح  وهر شب پنجرهای مجازی باز می‌شوند ط‌وطیان شکرشکن برایمان افسانه میخوانند  و ما بی تفاوت  به این گفته ها ونشست ها در قفس خود. دانه  بر میچینیم  وانراانبار می‌کنیم تا مبادا فردا مجبور باشیم گوشت همجنسان  خودرابخو‌ریم   امروز صبح در یکی از همین. پنجره ها صندوقی از چشم. آدم‌ها دیدم که داشت صادر می‌شد و،گوینده  می،گفت صند‌قهایی از ریه ‌قلب وکبد نیز در. راهند . ک‌و ید نوزده بیهوده به ریه ها حمله نکرده است بادی درون ریه میفرستند  انرا ضد عفونی می‌کنند صاحب آن غزل خداحافظی را خوانده است. وما در زیر یک فضای امنیتی از دیدار عزیزانمان نیز محروم ودر سکوت به ای بازی چندش ا‌ور مینگریم  

همه یک خورشید دروغین را در پرستوی خانه پنهان کرده ایم. چرا که خداوند،گان بزرگ. مایکروسافت میل. دآرد خورشید رانیز بزای خود بر دارد وما در هاله های ابری به زندگی موریانه ای خود ادامه میدهیم ،

پاهای عریان  غرقه بخون همچنان در سنگلاخها. میروند  ‌خون نوزادان تازه   پای به جهان گذاشته نصیب باز ماند،گآن نازیسیم می‌شود تا عمر نوع بکنند ‌بقیه را بکشند تا قصرهایشان گشاد تر شود ، 

ما در زمان بدی  پیر میشویم ویا بدنیا می آییم در حال حاضر . از بار داری وتولد  خبری نیست  مگر بچه ها ساخت آزمایشگاه پنهانی همجنس بازی بیشتر  مزه می‌دهد ،

حال دیگر حتی به خواب‌های گذشته  نیز دمی آندیشم . حیف از آنها که با فساد امروز گره بخورند ، 

حال عکس از بر،گهای مصنوعی میگیرم ود. فضای مصنوعی میگذارم تا انسان‌های مصنوعی  دلشان خوشباشد  وبه گلهای  پلاستیکی خود ساخت چین آب میدهم تا شاید در میان آنها چشمی ، قلبی، کبدی  وریهای. دیدیم آنها با بیرحمی تمام کارگران. افتاده حال را میکشند برای تجارت. اعضای داخلی تا آدم‌های مصنوعی ساخت کارخانه بیل گیتس  بتوانند. زندگی بی سر وصدایی   وبدون  مصرف را برای آقایان آماده سازند ،

،،،،،،،،،،، 

،تمام شب گریستم،

پایان 

ثریاایرانمنش   پنجم فوریه دوهزارو بیست ویک 

هیچ نظری موجود نیست: