.
ثریا ایرانمنش. . ////////
ای دختر کارپات دختر سر زمینههای بلند کوهستانی دختری که دست تو به آسمان میرسید وشب ستاره هارا جا بجا میکردی نامت را نیز از یک ستاره گرفتی اگر آن کوهستانها هنوز پا بر جا هستند اگر آن رودخانه خروشان که از دماغه کف میکرد خروشان خودرا به نهر ها میرساند کسی را جرئت بالارفتن از آن دماغه وان کوهستان نبود استلا
تو بر خلاف جهت آب حرکت کردی. کار تو همیشه این بود با اسب به رودخانه زدی ودر درون حفره میان کف ها گم شدی حال آیا میتوانی از آن شهامت خود کمی هم بمن بدهی
حال جرئت خود را شهامت خودرا وغرور وعزت نفس خود را از دست داده ایم. ویا از ما گرفته اند استلا پر تنها شدیم. ودنیای تو ومن ویران شد ..
ببین حتی جرئت ندارم بنویسم معلمان نا مربی میل دارند نوشته ها مرا تصحیح کنند وبمیل خودشان بنویسند .
ثریا . سه شنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر