سه‌شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۹

کدام حقیقت ؟


ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !

مصاحبه ای را میخواندم از جناب  آلن دلون هنرپیشه زیبا روی فرانسوی که حتی در کهنسالی نیز خوش سیماا وخوش چهره است ودراین فکر بودم که طبیعت   برای بعضی از بذرهای  خود همه چیز را تمام وکمال میگذارد واورا عزیز میشمارد الن در گفتگوی خود  اظهار داشته بود که شنوایی خودرا ازدست داده  اما درزندگیش هرچه را که میخواسته دراختیار داشته از زیباترین زنها تا ثروت وشهرت وغیره  ودیگر این دنیای خالی از حقیقت را !!! را دوست ندارد وخوشحال است که به زودی آنرا ترک میکند ! 
خوب این هم نطریه ای است اما حقیقت هیچگاه وجود نداشته ونخواهد داشت بشر با این کلمه بییگانه است واگر کسی کمی باین امر معتقد باشد ومیل نداشته باشد به آن خیانت نکند همان بلا بر سرش حواهد  آمد که بر سر امثال من آمده است ! ماا همیشه به دنبال حقیقت بودیم که تنها یک حباب درهوا میچرخید انروزها هم تکنو لوژی چنین پیشرفتی نداشته واز سوراخ دوربینها هفتاد میلیمتری ما دنیای را زیبا میدیدم امروز بی محابا همه چیز روی دایره ریخته تاجایی که قاتلین رودر روی تو می ایستند ومیگویند کشتیم که کشتیم دلمان خواست .
از بدو پیدایش بشر  از قرن هجر تا امروز حقیقتی وجود نداتشه  دنیای راهبان کلیسا دنیای شقه کردن انسانها بخاطر عقایدشان  کس نباید عقیده خودرا ابراز نماید ویا حتی فکر کند امروز  افکار مارا نیز کنترل میکنند - نفس هایمان را  میشمارند تا چه مقدار اکسیژن مصرف کرده ایم اگر بیشتر  از حد معمول از هوا تنفس گرفته ایم باید خفه شویم هوارا درون لوله های پلاستیک بما میفروشند  وگوشت وپوست خودمانرا بخوردما  میدهند بی هیچ رودربایستی  زندگی یعنی همین نه بیشتر میتوانی چند ساعتی مانند عروسکهای تله تابیز دور خانه ات  قدم بزنی دوباره به سوراخت برگردی وهر چه را که ما بتو دادیم باید بخوری ویا بنوشی اگر چه ادرار خودت باشد که از صافی ها رد میشود .
کدام حقیقت گم شده است جناب دلون ! اصلا وجود نداشته تا گم شود .
منهم روزی به دنبال آن بودم حال دیگر  تنها یک تماشا چی روی صندلی دسته دارم نشسته ام تنها حقیقت زندگی من که آنرا لمس میکنم میل بافتنی ست وان تکه هایی  که ازان آویزان است ودردهایی که گاهی مرا به فغان وا میدارد  تنها اینها حقیقیند و بقیه  مجازی حتی فرزندانم نیز مجازی شدند باید آنهارا ازپشت شیشه ها تماشا کرد لمسشان نباید کرد  آنها نیز مرا لمس نمیکنند باید همه تنهاشویم   مانند خود پروردگار اما پروردگار دراین میان نقشی ندارد اورا به گوشه رانده اند  واین شیطان است که پدیدار  شده با کمال برزندگی وما حاکم است با شاخهای خود وچشم بزرگ .
روز گذشته به شخصی که داشت برنامه ایرا اجرا میکرد  مینگریستم به ابروان اونگاه کردم در وسط آنها که رو ببالا میرفت دوشاخک نا مریی زیر پوست او هویدا شد  او هم یک فرد شیطانی است  درلیاس انسان .
نه حقیقتی وجود ندارد هرچه هست  مشتی خاک .آب  بهم چسپیده   که با یک نم باران ازهم وا میرود باز میشود همان خاک ازخاک بر امدیم برخاک خواهیم شد ..
پر دلم گرفته است . خیلی خود داری کردم میل نداشتم به هجوم وبلاههای ناگهانی تسلیم شوم ضعف نشان دادن نشان قدرت گرفتن دشمن است ودشمن درکنار من راه میرود   نباید  ضعف نشان دهم  ناله کنم وحرفی نزنم  تا قدرت اورا بیشتر کنم او از ضعف من قدرت میگرد ضعف نشان دادن در برابر هجوم این بلایا از پا افتادن است من میل  ندارم نقش زمین شوم  مثلی است نخ نما شده که درخنان همیشه ایستاده میمیرند منهم میل دارم ایستاده قالب تهی کنم نه دریک ملافه کثیف بیمارستان  یا درمیان ملافه های تختخوابم اما طبیعت این شانس را هیچگاه بمن نخواهد داد همچنانکه از بدو تولدم تا امروز هیچ شانسی را نصیب من نکرد هرچه بود کاغذی بود تقلبی بود مقوایی بود اسباب بازی یکبار مصرف بود .
نه گمان نکنم طبیعت در آخرین ارزوی  من با من همراه باشد  با آخرین مسافر قطار شکسته واز کار افتاد قرون . 
پاشیده از هم گلم  /  آبم سحابم . گلم /  پیش کشایند موج /  چون ماسه بر ساحلم /    سیمین بهبهانی 
پایان 
ثریا ایرانمنش . 24 امبر 20220 میلادی .اسپانیا 

هیچ نظری موجود نیست: