ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
ای ستاره . ما سلاممان بهانه است / عشقمان دروغ جاودانه است / درزمین زبان حق بریده اند / حق زبان تازیانه است / .انکه با تو صادقانه درددل کند / های های گریه های شبانه است / "فریدون مشیری شادروان "
باز صبح شد نه نیمه شب شد پنجره ها باز شدند وگنجشگان روی پنجره به آواز خواندن نشستن آوازهای غمگین ویا دلنشین ویا نومید کننده .
خاموش تر در میان ملافه هایم غلطیدم گریستم ازاین سوز نا امیدی اندیشه هایم بالا تر میروند واز درون سینه ام صبح روشنی برمیخیزد اما یک دروغ است ویک بهانه .
ورزشکاری دیگر با بدنی ساخته شده همانند هرکول افسانه ای درمعرض مرگ است چرا دکانش را تعطیل نکرده است مشتی اراذل اوباش در حرم گرد امده ورزشگاه اورا ویران ساختند خودش را به زندان بردند وحال طناب دار درانتظار اوست برای آنکه اعضا ی بدنش برای فروش از نوع جنس اعلا ست 1فاحشه خانه ها اما باز هستند وکارشان پر رونق وزالو زاده ها دردور دنیا با پولهای قاچاق اتو مبیلهای بزرگ میخرند وشیشه های شامپاین را روی ان خالی میکنند وخودشانرا تکان میدهند وشیشه ها را درون استخر ابی خانه شان می آندازند نوکرانی هستند تا خدمت آنهارا انجام دهند !درهیچ زمانی اینهمه بد بختی مارا فرا نگرفته بود دیگر برای ما مهم نیست چه کسامی میبرند وچه کسانی میبازند از سطر نخست کتاب دانستیم که واقعا کاخ سفید حسینه خواهد شد وویرانه های جاودانه تاریخ نابود خواهند شد وافسوس که معجزه خداوندی هیچ ویرانه ای را اباد نمیسازد .
از ساعت چهار بیدارم درد امانم را بریده قهوه ای تلخ درست کردم ونوشیدم ودرانتظار روشن شدن هوا هستم اینجا که منم نیز حریم حرمت من نیست دراینجا نیز درامان نیستم زندان مبلغان خورشید است ومن در گوشه تاریکی ها برخود می پیچم .
اینجا هم دیگر لبی به لبخند باز نخواهد شد غیر از شکاف زخمهای بد فرجام ودراین جا که من نشسته ام کسی مرا نمی بیند ووجودمرا کسی احساس نمیکند .
چه بیچاره تراز همه عمر شدم دراین بیغوله . ومیخوانم که :
مسکینی وغریبی از حد گذشت مارا / بر ما اگر ببخشی وقت است یارا
اما گوشی به نوای بیصدای من اشنا نیست .
کبوتران ومرغان جلوی پنجره هایشان خواندند ورفتند هریک نوایی داشت وساز خودش را میزد وآنسوی زمین کره ای دیگر است کره ای ناشناس وناشناخته سر زمین آدمخواران مردک آنقدر احمق است که نشسته در باره انتخابات امریکا میگوید " آنها چون شورای نگهبان وولی فقیه نداشتند انتخاباتشان ویران ودرهم وبرهم وتقلب شد !!!!! دیگر هیچ .نه چیزی ندارم بگویم ! یا بنویسم .
ایننه هرروز عکس مرده هارا بما نشان میدهد از :
پشت دیوارهای نامریی وبیداری من دراین نیمه شب بیهوده است باید بخوابم شاید دوباره ایننه صاف وروشن زندگیرا بخواب ببینیم .
پایان
ثریا ایرانمنش 10/11/2020 سال منحوس وترسناک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر