-------------------------------
خبر ها خوب نبودند / خبر ها خوب نیستند دوباره استاد آواز ایران به کما فرورفت وگمان نکنم این بار دیگر از کما بیرون اید وشاعر احساساتی همولایتی من احمد رضا احمدی دچار سکته مغزی شد .
احمد رضا صدایی خوش داشت وبیانی زیبا گوینده تلویزیون ایران بود مخصوصا در ماههای رمضان مناجات خواجه عبداله انصاری را دکلمه میکرد موی برتن ما راست می ایستاد پاهای کوتاهی داشت اما قلبش بزرگ بود وروحش بزرگتر- واین کوتاهی پاهارا من دراکثر مردا ن و زنان قدیم دیده ام وعلت آن قنداق کردن بچه ها باآنهمه پارچه که جلوی رشد پا ودستهای بچه هارا میگرفت واکثرا پاها کوتاه بالاتنه ها بلند وآنهاییکه پاهای بلندی داشتند عقل و شعور در سر شان دیده نمیشد !
بهر روی احمد رضا احمدی ما هم سنی از او گذشته وغربت دیگر رمقی برایش نگذاشته حال پاچه خواران مانند سگهای گرسنه درانتظار اخبار هستند تادباره سرهایشانرا ازپنجره بیرون کنند وخودی به نمایانند وسخن پراکنی کنند که اخیرا یک عالیجناب سرخ پوش هم به انها اضافه شده وزیر پای والاگهر را تمیز میکند !
باز هم شبها لالایی من هما ن آواز نی زن جناب شجریان است با اشعار فروغی بسطامی ویا آواز الهه است با اشعار لعبت والا که این روزها هیچکس نمیداند که بود وکجا هست واقعا زنی والا بود با کمال زیبا بلند قامت شاعره ایی بسیار محجوب بی سر وصدا بی آنکه برای خودش تبلیغی کند شعر را برای دل خودش میسرود .
همه رفتند ویا دراه رفتنند وما چقدر تنها مانده ایم دراین دشت بی ارام ولبریز از خار مغیلان درمیان شارلاتانها وادمکشان و چقدر دلگیریم از هوای این زندان که معلوم نیست ابدی است یا روز ی درهارا باز میکنند وبال پرواز مارا نیز میگشایند .
حال از ته کیسه مارگیریشان خواننده وسراینده پیدا میکنند و برای جفت کردن کارشان روی صفحات مجازی میگذارند .
روزهای سختی را می گذرانیم با چه تحملی دو بافتی در دست دارم یکی تاریک برای روزها ویکی سپید برای شبها !!!! چیزی نیست بخوانم جدولی نیست تا حل کنم موسیقی نیست تا گوش کنم فیلمی تازه نیست تا ببینم در سکوت خانه وکسی نیست نا با او گفتگو کنم تنها من هستم و گوشهایم و کتابهای کهنه ام و گنجه لبریز از لباس و کفش و کیف که بی مصرف افتاده اند . بهر روی سلامتی ان جان جانان را از درگاه یزدان پاک خواهانم وآن یکی فعلا از خطر جست .
چون قایق شکسته - به گردابیم
ساحل ما را به خود نمیخواند
امواج میخروشند
گردابهای سهمگین دهان باز میکنند
فریا د ما به جایی نمیرسد
ما همه در ساحل وحشت ایستاده ایم
در انتظار یک فردای نا پیدا .........پایان
ثریا ایرانمنش / 06/10/2020 میلادی / اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر