چهارشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۹

فرار کنید وباز گردید

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 
--------------------------------
روی برف سپید 
خون سرخ ما می چکد 
سردمان است و گرسنه ایم 
سهم ما یا بینوایی  
 و یا گلوله  و یا طناب داراست 
...................
سهم ما این است نه بیشتر سهم ما از زندگی اندکی است که بتوانیم زنده بمانیم و تماشاچی خلق بهر روی هر نمایشی تماشا چی می خواهد سالن باید پر باشد .
درس بزرگی بود  باشد تا دیگر کسی نتواند سیمها را کو ک کند و ساز خود را بنوازد . و آن کسی که چنگ را به دست می گیرد و از بالای صخره ها به آتش سوزان می نگرد و می خواند  از ما نیست .

امروز همه ما در بیابانی  سوزان  آواره ایم وتشنه  درپی قطره ابی خنک و آن آب دردست دیگران است چراغ و روشنایی دردست دیگران است و نان ما در کف دیگران .

 آزادی عطری بود که نبوییده از شیشه های پنهان فرا ر کرد و گم شد .اکنون زنجیر ما دردست دیگری است مرگ وزندگی ما نیز درمیان دستهای دیگری است .

با بهانه ای کوچک   سرگرمیم می سازیم  وبا اشکهای خشک شده روی گونه ها شب را به صبح  وانکه برای فردا چه خوابی دیده اند ؟ .

ما سر گردانان در بیابان  دیگر موسی چوپان هم نیست تا مارا راهنمایی کرده و یا امیدی در دلمان بنشاند 
او تنها به عهدی که به قوم خود داده بود وفا کرد پیامبران ما همه دروغین بودند .
گویی خدای او با ما فرق داشت برایش نشانی ها می فرستاد  دریاها را خشک می کرد   بهر روی آنها به سر زمین موعود رسیدند و ما گم شدگان راه  همچنان دربیابان های  ذلت باقی مانده ایم .

به آهنگ گنجشک اشی مشی گوش فرا دادیم تا پرواز ا ورا بخاطر به سپاریم  و به اهنگ  نا موزن اشتوک هاووزن  رقصیدیم  تا به دنیا بفهمانیم  خوب می رقصیم با هر اهنگی میتوانیم برقصیم .

پیامبران دورغین بر ما ظاهر شدند ومارا به چاه ویل سقوط دادند  طنابها راهم ز بریدند درب چاه را نیز گذاشتند تا ما نفس نکشیم  دنیا ساکت و ارام در هوای نا مطبوع الکل ومواد ضد عفونی داشت برای فردای ما نقشه بهتری را می کشید .
هنوز درانتظار طلوع آفتاب نشسته ایم آنهم دریک شب تاریک . 

سردمان است و گرسنه ایم ! 
پایان 
 ثریا ایرانمنش  09/ سپتامبر 2020 میلادی برابر با 19 شهریویر 1399 خورشیدی . اسپانیا 



 

هیچ نظری موجود نیست: