ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا
--------------------------------
روی برف سپید
خون سرخ ما می چکد
سردمان است و گرسنه ایم
سهم ما یا بینوایی
و یا گلوله و یا طناب داراست
...................
سهم ما این است نه بیشتر سهم ما از زندگی اندکی است که بتوانیم زنده بمانیم و تماشاچی خلق بهر روی هر نمایشی تماشا چی می خواهد سالن باید پر باشد .
درس بزرگی بود باشد تا دیگر کسی نتواند سیمها را کو ک کند و ساز خود را بنوازد . و آن کسی که چنگ را به دست می گیرد و از بالای صخره ها به آتش سوزان می نگرد و می خواند از ما نیست .
امروز همه ما در بیابانی سوزان آواره ایم وتشنه درپی قطره ابی خنک و آن آب دردست دیگران است چراغ و روشنایی دردست دیگران است و نان ما در کف دیگران .
آزادی عطری بود که نبوییده از شیشه های پنهان فرا ر کرد و گم شد .اکنون زنجیر ما دردست دیگری است مرگ وزندگی ما نیز درمیان دستهای دیگری است .
با بهانه ای کوچک سرگرمیم می سازیم وبا اشکهای خشک شده روی گونه ها شب را به صبح وانکه برای فردا چه خوابی دیده اند ؟ .
ما سر گردانان در بیابان دیگر موسی چوپان هم نیست تا مارا راهنمایی کرده و یا امیدی در دلمان بنشاند
او تنها به عهدی که به قوم خود داده بود وفا کرد پیامبران ما همه دروغین بودند .
گویی خدای او با ما فرق داشت برایش نشانی ها می فرستاد دریاها را خشک می کرد بهر روی آنها به سر زمین موعود رسیدند و ما گم شدگان راه همچنان دربیابان های ذلت باقی مانده ایم .
به آهنگ گنجشک اشی مشی گوش فرا دادیم تا پرواز ا ورا بخاطر به سپاریم و به اهنگ نا موزن اشتوک هاووزن رقصیدیم تا به دنیا بفهمانیم خوب می رقصیم با هر اهنگی میتوانیم برقصیم .
پیامبران دورغین بر ما ظاهر شدند ومارا به چاه ویل سقوط دادند طنابها راهم ز بریدند درب چاه را نیز گذاشتند تا ما نفس نکشیم دنیا ساکت و ارام در هوای نا مطبوع الکل ومواد ضد عفونی داشت برای فردای ما نقشه بهتری را می کشید .
هنوز درانتظار طلوع آفتاب نشسته ایم آنهم دریک شب تاریک .
سردمان است و گرسنه ایم !
پایان
ثریا ایرانمنش 09/ سپتامبر 2020 میلادی برابر با 19 شهریویر 1399 خورشیدی . اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر