دوشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۹

شبهای دروغین

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 
----------------------------------
اگر ای مهربان - از روزن چشم
راهی بسوی اسمان ببینی 
 و از لابلای  پرده مژگان 
آفاق اندوه مرا تا بیکران ببینی 
 ناچار در پایان    آن دیدار 
 فکر بلندم را مسیحا وار 
خونین و خندان  بر صلیب کهکشان ببینی 
 آنگاه تمثیل شهادت را 
چون افتابی  در میان بینی ......... " زنده نام نادر نادر پور  . از دفتر صبح دروغین "

من از عشق بازی ماه با جویبارها  دانستم که زندگی میتواند شیرین باشد  اما امروز دیگر ماه د رپس ابرهای تیره و  تار گم شده و بجای آن ماه های تقلبی با ستارگان تقلبی نرد عشق میبازند وما یعنی بشر چقدر تنها ماند ه است .


دیروز تمام شد و روزهایی که می پنداشتیم ابدی اند ناگهان  به یک شب تاریک منتهی شد  وما هریک مانند کبوتران بال و پر شکسته در گوشه ای به دنبال لانه ای امن خود را از تیر رس شکارچیان پنهان داشتیم .

دیگر  صدای باران در ناودانها شنیده نشد و دیگر  برفهای  روی پشت بامها قندیل نبستند  ویک بغض ناگهانی درون گلوی همه را گرفت در بعضی ها تبدیل به خنجر و کارد شد و در بعضی ها مبدل به خون ویا مرگ اشکار و پنهانی !.

خاک زیر پاهایمان  سست و گاهی مارا تا اعماق زمین میبرد  اما هنوز چشم بر آسمان دوخته بودیم ودر انتظار  پایان شب تاریک و روز روشن و خورشید گرما بخش خود را فریب میدادیم .

این روزها دیگر بغضی درگلو ها نمانده  تبدیل به فریاد شده اما فریادی خاموش  و در درون غوغا میکنند  بانگ ناقوسها خاموش شدند  و سحرگاهان دیگر بلبلان وپرندگان آوازی نخواندند.
ما فراموش کردیم که پرنده ای هم هست که برایمان پیام شادی میاورد اما چرندگانرا دیدم که آهسته اهسته خون مارا  می لیسند .

روزهای نامی و جهانی گم شدند سر ها به دو طرف میچرخد چپ  یا راست .
دراین سکوت شبانه من همچنان به اوازهایی گوش فرا میدهم بعضی ها ناهنجار وبعضی ها نوازشگر  و درا ین فکرم آخرین سنگر ما کجاست و تنهایی ما کی به پایان میرسد؟ .
 پایان 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 2020/09.07 میلادی   برابر با  19 ش8ریویر 1399 خورشیدی1