چهارشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۹

امردادا ماه !

ثریا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !
---------------------------------

شهر خاموش من ! آن روح بهارانت کو ؟
شور وشیدایی  انبوه هزارانت کو ؟

میخزد در هر برگ تو خوناب خزان 
نکهت  صبحدم  وبوی بارانت کو ؟


در گودکی شا روان یمنی شریف اشعاری را در کتابهای درسی گذاشته بود بدین سان :
فریدون مهربان است  - عزیز کودکا ن است 
 به نرمی میزند حرف - چقدر خوش زبان است 

ماه وحشتناکی ی است هرچند ماه نامیرا وهمیشه زنده نام گرفته اما همه مردان بزرگ ما دراین ماه از دنیا رفتند ومشروطیت نیز دراین ماه شکل گفت که امروز به مشروعیت تبدیل شد .

این روزها معلوم نیست چه روزی روی قصابی کردن وسلاخی کردن مرد بزرگ اواز وهنر مند بزرگ و بی رقیب ما فریدون  فرخزاد  خوش  زبان ما است  برای آن نمیدانیم چه روز ی که چند روز از مرگ دلخراش او گذشته بود وگندیدن پیکرش زیر داغی اجاق برقی اشپزخانه تقریبا اورا پخته بود .
چقدر باید دل سخت وحیوان ووحشی باشیم وجقدر بایدکینه دردلهایمان پینه بسته باشد تا باین وضع فجیع انسانی را  تکه تکه کنیم !؟ حماقت ؟ استبداد؟ حتی گوسفندی را نیز یک گرگ بدینسان پاره نمیکرد که انسانی کمر به قتل دیگری  بست یا حیواناتی کمر به قتل فریدون بستند .

فریدون اما زنده ماند خمینی اما گور به گور ونفرین میلونها ادم ولعنت هایشان درپشت سرش ادامه دارد تا ابد .
ماه بدی است بیشتر بد که تولد من نیز دراین ماه است من ونوه ام هردو دریک روز به دنیا امده ایم !!! سرنوشت هردو ی ما به مبارزه با زنده ماندن گره خورده است .

زنده برای چی ؟ برای دوست داشتن  انسانها وعشق به پاکی عشق به نجابت  اینها امروز دیگر خریداری ندارند بازار بزرگ چین همه چیز  ها رازیر لوله های مخوف خوردکننده اش بلیعد وخورد کرد .
دیگر  کسی اوای بلبلان را نمیشنود هرچه  هست فریاد اتومبیل های شوینده وکشنده است  وفردا این رباط  ها هستند که درب هارا میشکنند  وارد  خانه ها میشوند  ومیکشند ومیروند رباط هایی که از راه دور کنترل میشوند  .ودیگر عتشق آوازی ندارد /

فریدون زاده شد او نمرد اگر چه درزمان زنده بودنش اورا به هزاران طعنه بد نام کردند اما امروز کار بجایی رسیده که خودی هایشان نیز بر مرگ او نوحه سرایی میکنند .
او هما ن مسیح زمان بود که صلیب خودرا بردوش کشید وتا شهر بن رفت تا درانجا بمیرد .
 همه ما صلیب خودرا بر شانه  هایمان داریم .

می خیزد  در  رگ هر برگ  تو خوناب  خزان 
نکهت  صحبدم  وبو ی بهارانت کو 

کوی وبازار تو  میدان  سپاه دشمن 
شیهه اسب و  های هوی  سوارنت کو ؟

امروز حتی از مرگ او از جسد او نیز میترسند همانند  همان کس که  فریاد انا الحق را زد واسرار هویدا میکرد وبر سر دار شد امروز از بردن نام او نیز میترسند .
 روان همه رفتگان دراین ماه شوم شاد وخرم باد 
پایان 
ثریا ایرانمنش  پنجم آگوست 2020 میلادی / اسپانیا 
اشعار : شفیعی کد کنی