پنجشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۹۹

چه غمگینم

درد نامه  امروز!

دیگر نباید نوشت دلنوشته چرا دیگر دلی نمانده هرجه هست خون است ودر دیگران نیز سنگ . اگر چیزی بگویم مانند یک   نوزاد  ناقص است  اگر شعری بسرایم برای خیلی ها نا مطبوع است  همه شاعر شده اند !!!همچنانکه همه سیاستمدار شده اند  دکانهای دو نبش وچهار نبش هر هفته  هر روز وهر دقیقه  .
پنج میلیون نفر  که ما جزیی از انها بویدم رای نه دادیم به اعدام تنها دو فاحشه رسمی د ستپخت اقایان که آمده بودند مردم را به مقام انسانیت برسانند  کفتنند  خیر ! حکم  است .اعدام باید اجرا شود  شود .  زنک بی همه چیز این بیچارگاه حتی پرونده ای نداتشند جرمی مرتکت نشده بودن تنها فرا رکرده بودند تا امثال تو حاکم بر جان ومال آنها نباشید  شمابرای گرفتن یک رل در فیلم صدها تختخواب را با عطر   خود معطر میسازید آنها جوانانی  بیگناه بودند شما یکتنه در مقابل شش میلیون انسان دیگر هیج غلطی نمیتوانید بکنید جرم شما سنگین تر است شما انسان نیستند حیواناتی دست اموز هستید   در قبیله آدمخواران . 

من امروز زیر این بار سنگین  نه آن هستم که بودم 
 همه پیکرم یک پارچه درد است  درد  در زیر بار اشکهای سوزان خود  تنها نقش خودرا دررون شیشه های خاک خورده میبینم  دریک زندان  .
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / پنجشنبه  16 ژولای 2020 میلادی /