دوشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۹

بخار یا جان

ثریا ایرانمنش " لب پرچین "
 اسپانیا !
----------------------
ای  بخاری را تو جان پنداشته 
حبه ای زر را تو کان پنداشته 

 ای فرورفته چو قارون در زمین 
وی زمین را آسمان پنداشته 

ای کرانه  رفته عشق از ننگ تو 
وی تو خودرا درمیان پنداشته ........{از دفتر شمس تبریزی }
 
در کتاب " دیوار بزرگ  چین " فرانتس کافکا  به جمله ای برخوردم  که درباره مطلق پرستان  بخوبی  راست نوشته است !
>همه عارفان برخاسته اند  تا بگویند  که ناشناختی - نا شناختنی است -  واینرا ما خود از پیش میدانستیم> .
 من زمانی خیلی خودرا نزدیک به این دین مهرآیین  و سر تا پامهر ومحبت عیسویان نزدیک میدیدم بسیاری از کتابهای آنهارا تا اندازه فهم وشعورم خواندم  دیدم فرقی با همان کتاب آسمانی تورات وقران ندارد . 
درکلیساها دربعضی مراسم جشنهایشان شرکت میکردم اما فاصله گذاری هارا بخوبی مشاهده میکردم  بخصوص بین خودم که یک خارجی بودم انهاییکه همه اهل محل ! همیشه درکنار من جاهای بسیار خالی بود  این خالی بودن  وکسی کنار من ننشتسن هارا در زمان اقامتم درکمبریج نیز بارها مشاهده کردم جه دراتوبوس شهری وچه درسینما ها ویا مراسمی که برای کودکانم درمدارس بود . 
عجب آنکه خود اینها درسر تاسر دنیا به مردان غریبه شوهر کرده ویا زنان سایر کشور ها زن گرفته  وصاحب فرزندانی چند رگه شده اند  اما من همیشه دراینشهر ودربین این مردم دهکده غریبه بودم /
 بسنده کردم به تاریخ  مورخین مسیحی همه دم از مهربانیها  وعرفان عیسویان زده اند  سنت آگوستین در کتب شهر خدا  تاریخ را به یک داستان واقعی واخلاقی درآورده است  وتاریخ مسیحیت را جلوه گاه خداوند میداند  کاری به مجازتهای سنگین  وسهمگین انها ندارم  اما یک جمله همیشه درگوشم فریاد میکشد ( مورو) واینها نمیدانند موروها مردمانی بودند که در زمان هجوم اسلام باین سر زمین  به ظاهر مسیحی بودند اما درباطن مسلمان شده بودند وامروز اکثریت آنها درشهرهای اطراف گرانادا  وشهرک های نزدیک بسر میبرند  آنها از ترس دستگاه مخوف انزیگنسیون  به ظاهر مسیحی بودند! نه چشم بازی ندارند وچشمانشان بسته شده مخصوصا الان که در میان کشورهای اروپایی بسر میبرند تلاطم  وهجوم سیاستها را نیز دیده اند دچار خوف ووحشت شده اند  .
از طرف دیگر دربیشترین محله ها کولی های  ندگی میکنند  آنها نیز خودرا قربانی میدانند وحال با زدن ماسک بر صورت مارا تهدید میکنند . روز کذشته یک خانوداه در سوپر مارکت  جلو آمد ودرصورت دختر من سرفه کرد  دخترم ایستادوآنهارا تماشا کرد کافی بود حرفی بزند تا مادر وپدر وبرادر آن کولی اورا تکه تکه کنند  .پلیس ! ساکت است ومهربان ! هر چه باشد خون اجدادی آنها نیز مخلوط است .
امروز نمیدانم درکجای  دنیا باید ارام زیست  وبه درستی پنج ماه است که ازخانه بیرون نرفته ام ودرخانه کار میکنم اروزی دردلم نیست حسرتی ندارم میلی هم ندارم که خودرا به نمایش بگذارم اینها شعور آنراندارند که هرانسانی تحت شرایط اقلیمیی خودبه رنگ همان  سر زمین درامده است پوست من به رنگ زیتون است رنگ شاخه های گندم درایران خودمان نیز چندان مورد لطف هموطنان نبودم  اهل جنوب هستم جاییکه مس وآهن وذغال سنگ  زیاد است ودرمیان کویر بی اب وعلف قرار دارد  جاییکه سالها چشمان ما به اسمان دوخته میشد برای قطره بارانی ویا برفی  واکثر آنها رنگ پوستشان قهوه ای است با مردان کاری ند.ارند.
حال دراین شهر ک که چه عرض کنم این دهکده که همه اهالی رنگشان گاه ازمن پررنگتر است باز باید درجواب سئوال آنها بگویم که  من اهل کجا هستم ! نه قاچاقچی نیستم آدم ربا هم نیستم دزد هم نیستم یک نویسنده ام  نویسنده ای که باید افکارش را بفروشد ! این روزها حزب بزرگ وپر ابهت  دست راستی ووکس با کمک دیگران دارد سخت  میتازد " اسپانیا تنها متعلق به اسپانیولیهاست ! خوب من یک اسپانیولی هستم نزدیک چهل سال اینجا ریشه کرده ام  اما فایده ندارد هنوز روی لبه صندلی نشسته ام وهر آن درانتظار آن هستم که باید چمدانم را ببندم  به کجا بروم ؟ .

روزی در روی یکی از رسانه ها سئوالی مطرح شده بود که اگر  شما یک پاک کن معجزه گر داشتید اول کدام  چیز را پاک میکردید  وسئوالهای زیادی بود من بدون توجه به همه نوشتم " ادیان را " 
واین ادیانند که برای ما خط کشی میکنند .
انسان بزرگ میشود تکامل پیدا میکند میل دارد ان نیروی فزاینده را که دروجودش نشسته بنوعی ابراز دارد ناگهان سدی محکم جلویش نمودار میشود وکم کم احساس میکنی رو به انحطا ط میروی واقوام  بیدادگر زندگیت را از تو میگیرند .
در دوره ایزندگی میکنیم  که ازتمام دوره های تاریخ  بمراتب بحرانی تر   پر شور وشر تر  است -  باید با انسانهای جدیدی روبرو شویم و افکار نوینی  وهمیشه نیز در اضطراب  عمیقی بسر بریم  وآنهاییکه سر دربرف غفلت فرو برده  در مردم فریبی یکه تازند  بهر روی از روی این پلهای وحشت میگریزند  تمام تمدن اروپایی  با شتابی  مداوم  بسوی نوعی  فاجعه درحرکت است  ایا ما باز دوباره به همان دوران ( نیهیلیسم)  بر میگردیم ؟  همان بحران نفرت وبحران فرو رفتن فرهنگها  تباهی روح انسانها / پایان 
ثریا ایرانمنش / 15  ژوئن 2020 میلادی برابر با 27 خرداد ماه 1399 خورشیدی.اسپانیا .