ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا
00000000000000000000000
این روزها نه بر مرده بلکه بر زنده ها باید گریست .
نشستن سر دسته دزدان بر صندلی که قرنها قبل جایگاه مردان بزرگی بود امروز عرق شرم بر پیشانی هر ایرانی واقعی مینشاند مردیکه سر دسته راهزنان وآدمکشان ودزدان این زمان است حتما اورا میشناسید صفحه ام لکه بر میدارد که نام کثیف آنها روی ان بنویسم .
تنها قله پر افتخار دماوند نیز بفروش رفت وزیر آنرا تونل میزنند وجنگلهارا به دست اتش سپرده اند اژدهای زرد سیری ناپذیر است .وسر ما با مرگ دخترک سیزده ساله ونمایش طولانی وتمام نشدنی " فرندز" گرم است !
از آسمان نیز نمیتوان امید بهبودی داشت اسمان هم تاریک است او نیز بر دشمنان میگرید دیگر نمیتوان روز هارا به شب گذراند بی انکه اشکی درون چشمانت ننشیند روز را به جرم دلیل زیستن نیز یک فریب بزرگ است همه جا لوله آتشین مغز وپیکر ترا نشانه گرفته است .
دیگر لازم نیز از جوغه اعدامها بترسیم درخانه نیز میشود مارا تیر باران کنند درخانه نیز امنیت نداریم .
میدان های تیر نامشا ن به میدان خورشید وروز تبدیل شده در جویبارها بجای اب زلال پیشین خون روان است .
فرشتگان هولیوودی وستارگان پیشین به خرید وفروش نوزدان مشغولند برای فروش به اربابان که نوشیدن خون آن بیگناهان تازه پای بر عرضه این جهان هستی گذارده را بالا بکشند تا عمر جاودان بیابند دیگر نمیتوان عکس آنهارا به دیوار کوبید وبیاد بازیهای درخشانشان آنهارا ستایش کرد .
فرشته عدالت سر نگون شده ومجسمه ازادی مجددا پایش در زنجیر بیخردی قفل شد .
حال درانتظار انیم که این چشمانی که گذشته هارا دید واینده را نیز میبیند با دستمالی ببندند در واپسین نگاهی که به آسمان تیره میاندازد.
.
چه اصراری داریم که پرده هارا بالا ببریم وپنجره هارا باز کنیم هوا مسموم است وخورشید تبدیل به یک تپانجه سرخ رنگ شده است که ترا هدف میگیرد همه تنها ییم وتکیه به دیوار تنهایی خویش داده ایم .
فرمان . فرمان آتش است وبس .
روزهایمان و شبها روی نیمکتهای کهنه وفرسوده تاریخ میگذرد وچه خوشبینانه میل داریم که از میان دود وآتش بگذریم در حالیکه دود دیگر واتشی دیگر درانتظارما است .
همه درانتظا رکیفر بیگناهی خویشیم .
هر هفته صبح های دوشنبه پرویز خان صیاد تنها با چند دقیقه روی یک صفحه میاید وگفتنی هارا میگوید چشمان ما غرق اشک میشود او میرود تا هفته دیگر خبر ی تازه برایمان بیاورد وما ؟ همه دور از هم وباهم روبروی یکدیگر قرار میگیریم بی آنکه بتوانیم دست یکدیگر بفشاریم همه آیینه شده وتصویردرون آیینه خودما را نشان میدهد .
چه بسا فردا خورشیدرا نیز به مسلخ گاه بکشانند وتیر بارانش کنند ماه را نیز ویران سازند وبرایمان ماهی مصنوعی با نورهای درخشان مصنوعی وخورشیدی مصنوعی با تیغه های بران وتیز بنمایش بگذارند باید بپزیریم آنها ارباب هستند وپادوهایشان مارا میپایند که مبادا گامی بیشتر برندار یم واز آن خطوطی که برایمان کشیده اند پایمانرا بیرون. بگذاریم .
ستارگان در آسمان نیز تیرباران شده اند به همانگونه که ستارگان جاندار ما درروی زمین به تیر غیب گرفتار شدند .
امشب بیاد خاطره های مرده باید شمعی روشن کنم وبرای زنده ها اشک بریزم هنوز چشم گریه من لبریز اب است ..ث
پایان
ثریا یرانمنش / اسپانیا / اول ژوءن 2020 مللادی برابر با 11 خردا ماه 1399 خورشیدی .....+1