چهارشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۹

پت پرده های رنگین

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا .
-------------------------------------
تو همزبان دلی وهم نشین اینه ای 
طلوع دمیدنت از میان این دو خوش است 
تو - آفتاب  در آفاق چشمه وچمنی 
"نادر نادر پور " 
در پیاپیج صبح کاذب  فریاد دردرا میشنوم  که میگوید " 
بمن جواب بده  بسوی دیگری مرو که بردلت زخم میگذارند وبرچهره ات پنجه میکشند همانند گذشته .
 شلاق  درد با ضر به های پیا پی مرا  از اسمانی که دران جولان میدادم   فرود میاورد  حال گرسنه ام !  او همچنان روی شکم من نشسته است .
به سیمای رنگ پریده ام در ایینه مینگرم  خطوطی از زندگی  هنوز درچهره ام هویداست  آیینه را غبار فرا گفته است .
خوابی شگفت بود در دوشینه  شب  همه چیز  در سرراهم  بود  خواب  که راه را برمن گشود  جوانی بسویم آمد وباز نو جوان شدم بی آنکه درصدد گناه باشم .
 خوابی که همه  رویاهای مرا به یقین مبدل ساخت .

از خود واز اطاق بیرون دویدم   چون یک شاخه درخت شکسته  ونشستم در هوای ازاد  همانند یک برگ  درد فریاد میکشید  ومن به کسی میاندیشیم که امروز از من دور است   اگر او بود دردرا با هم تقسیم میکردیم .
صدای مرغان خوشخوان صبگاهی  درگوش من ولوله میانداخت  ودر چسم من ماه که میرفت تا صبح را خبر کند  مانند یک نعل وارونه در اسمان میگشت .
با خود میاندیشیدم که چگونه بخت واقبال  فرو مایگان بلند است ومن در انتهای راه  هنوز فریاد میکشم 
 تولدی دوباره ؟! .
 بین جنگل ومرداب ایستاده ام  وباید یکی را نتخاب میکردم .
مردابی که درپشت سر گذارده بودم 
ا ینک درجلوی پاهایم دهان گشوده بود  وجنگلی که داشت میسوخت  در ذهن خفته همه مردم جهان .
جهان نیزمانند من  میان مر دا ب و جنگل .........
ودرد همچنان فریاد میکشید /
با خود دراندیشه بودم ! آه به زودی صبح خواهد دمید وآفتاب دوباره از مشرق نه از خاور ! نه نمیدانم از کدام سو بیرون میزند  پیش از این  هم یک انسان بودم  میل داشتم مانند یک  درخت بایستم اما تبر زنی در کنارم  با تبر پیکرم را زخمی میکرد  سپس به نشیب رسیدم اما نیافتم  .

آه ای درد لعنتی نو نیز مرا نخواهی افکند با تو درحال  مبارزه هستم  اگر درگذشته ها نتواسنتم ره به بهشت بیابم امروز دربهشتم  ونور معنویت دردلم رخنه کرده است  ـ آ ن روزها نادان بودم امروز نیز شاید باز هم  نادان باشم   هیچ روشنی مرا نشناخت درتاریکی فرو رفتم  حال با یک شعله چراغ ! نه یک شمع دارم بسوی زندگی میروم  مرا رها کن .پایان /
ثریا ایرانمنش . 06/ 05/ 2020 میلادی برابر با 17 اردیبهشت 13399 خورشیدی . اسپانیا .