ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
----------------------------------
گوهر مخزن اسرار همانست که بود
حقه مهر بدان نام ونشانست که بود
عشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهر بار همانست که بود
از صبا پرس که مارا همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جانست که بود ........" خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی "
روز گذشته درمیان کتابهای آواره وسرگردانم چشمم به کتابی نفیس افتاد که روزی وروزگاری در لندن به مبلغ چهل پوند ناقابل خریده بودم ! از بقالی اقا رضا ! نویسنده وتدوین کننده آن خانم منصوره پیرنیا وهمسر گرامیشان بودند که البومی از عکسهای خانوادگی خود وخاتواده آن خیانتکار وافعی پیر زاهدی دران گذاشته وبه تفصیل رشته را به نسل اولیه خود برده بودند . دلم برای آن چهل پوند سوخت البته بیشتر فریب عکس زیبای والاحضرت شهناز را خوردم که یک شاهزاده به تمام معنا با تیارای وتباری واقعی شاهی ولباس فاخر روی آن چاپ شده بود وتنها اشاره ای دراین کتاب غیرازیک ازدواج نا موفق به والاحضرت نشده بود .
شب گذشته درد زیادی داشتم واز خودم میرسیدم بجرم کدام گناه ؟! وامروز صبح از خود باز سئوال میکردم که گناه چیست ؟ اردشیرزاهدی همه عمرش را باخوشی وولنگاری والواتی گذرانده بود دهانش بسیار کثیف وزبانش بی اندازه دراز وبی ادب بود . پس از انقلاب جهل سال در ویلای مجلل خود درسوییس زندگی کرد وآخر پیری معرکه گیری از جای برخواست با آن سرطان مهیبی که درون شلوار کثیفش جای دارد به مقابله با دشمنان جمهوری خلق کمونیستی اسلامی مقابله کرد وخودردوست ومردی فریب خورده وبیگناه دانست پیر مرد نود ویکساله دید که مردن درسویئس گران وبی نام ونشان خواهد بود بهترا ست که هرچه دارد بدهد تا نام ونشانی پس از مرگش در سر زمین پدریش داشته باشد واحتمالا همان گروههای تجزیه طللب اهل آذر بایجان از ایشان طرفداری میکنند وباجلال و.جبروت لاشه گندیده اورا به دست خاک بیگناه و یا گنه کار ما میسپارند .
گناه چیست ؟ تمام شب این سئوال مرا بخود مشغول ساخته بود در کتابهای مقدس انسان اولیه تنها یک مرد است وزن برای بلهوس وازدیاد نسل وبمعنی واقعی ماشین جوجه کشی برای او بوجود آمده بود همه امکانات دراختیار همان تحفه نر وبرای بر آوردن هوسهای او ساخته شده است .- اما گناه را بر گردن زن حلقه کردند !
ما زنان نیز در راس حیوانات زیبا وملوس دراختیار هوسهای آن مرد نه انسان هستیم .
دراین دنیای فراخ که درمیان آن ره میسپریم پاهای سنگین مردان شب را مبینیم که با ما همسفرند ومارا میکوبند وزمانی که به پشت سر نگاه میکنیم تنها سایه ای مهیب از خود بجا ی گذاشته اند .
ناگهان در خروش زندگی تنها میشویم وبه جز باد وحشتناک خاطرات چیزی درپشت سرما نیست .
هر صبح با حالی اشقته سراز بالین بر میدارم - اولین سیوالم این است واز خود میپرسم که اگر آن شیطان همراه من نبود من کجا بودم ؟ نه جوابی نیست تنها انعکاس صدای خودم میباشد وخیابانی که خالیست ودرختانی که همه تنهایند وهر چه را که میشنونم تنها صدای قدمهای آهسته کسی ست که شبهایش ا به پاسداری من میگذراند .
گناه چیست ؟ وچرا تنها این لکه ننگ ر ا بردامان " زن " نهاده اند ودلم میسوز برای آن سایه های افتاده به خاک .
امروز کسی نامی ویادی از آن دختر نازنین وتنها ( شهناز ) پهلوی نمیکند و هیچگاه در جلوی هیچ دوربینی حاضر نشد وخودرا به معرض تماشای خلق نگذاشت هیچ جایزه ای هم باو تعلق نگرفت وهیچکس ندانست که او اولین دختر آن شهریار بزرگ ایرانی بوده است وحق اوست که نام خاندانش را نکاه دارد اما کسی باو توجهی نداشت .
در زمانی که ثریای بختیاری همسر شاهنشاه بود والحضرت شهناز همیشه در کنارشان بود ثریا اورا مانند دخترش دوست داشت ووالاحضرت شهناز پس از ادواج با ان مرد نادان وخودخواه در مدتی کوتاه با مردیکه دوست داشت ازدواج کرد وتا آخر عمر با اوزیست.
او تنها ویگانه شاهزاده وشه دخت ایرانی است که درغبار گم شده است .
.تو ....
ای سایه افتاده به خاک
به هنگام درخشیدن صبح
همچنان مقدم تو بر من مبارک است
جای پاهایت هزارن قلب را درشبهای تار
با نقد تو وتصویرت
بر روی اسمان خواهی دید /
این اشارت همه را بس
پایان
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 26 ماه می 2020 میلادی برابر با /6/ خردادماه 1399 خورشیدی .....