ثریا / اسپانیا / شنبه 25 آپریل 2020 میلادی .
--------------------------------------
دیگر به جستجوی من
بر درهیچ درگاه وکوی مگرد
من درآستانه دریا ایستاده ام
من درمعبر باد ها وفریاد ها
درسر جهارراه بی فصلی
در میان یک چهار چوب شکسته
به آسمان الوده مینگرم
در قابی که درزیر تصویر توست
نوشتم :
که ما "چقدر تنهاییم "
واین برگ خالی
این برگ بی رمق
بانتظار تو لبریز شد
از کلمات بی معنا
تا چند خواهد ماند ؟ نمیدانم
با رفتن تو جریان باد را پذیرا شد
وافسردگی حیوانات را
وجاودانگی روح بلند ترا
عشق وترس خواهر وبرادر مرگند
من رازهایم را
در میان روح تو تقسیم کرده ام
ترا به هیبت گنجی نهان
در سینه نگاه داشتم
ترا ... که آز گزند اب وخاک
درامان باشی
ودرتملک خاک وباران وبرف
ونفوذ آنها به گرداب نیفتی
نامت بر سینه من نقش بسته است
تنها نام تو مقدس است
فصلی نیست نه آغازی نه پایانی
باغ بی برگی در استانه انهدام
در طراحی پیچا پیچ مخالفین
وترانه سرایان
که ادیبانه ترا میرانند
ومرا میرانند
یاد آن زمان گرامی باد
که با دخیزها وبادها درکوشمان
زمزمه میانداختند
وشورش میکردند طوفانهای رنگا رنگی
که بازهم ما آنهارا میراندیم
و..... امروز دانستم که من وتو
چقدر تنهاییم
ثریا / اسپانیا /برکه های خشک شده .