سه‌شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۹

سرنوشت را.....

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
---------------------------------
سرنوشت را باید از سر نوشت 
شاید این بار آنرا کمی بهتر نوشت 

آهنگ وشعری تازه ( نه چندان تازه) از انوشیروان روحانی وهمایون شجریان روی یوتیوپ آمد اما شاعررا نمیدانم کیست ؟! 
صبحانه ام را درکنار رنجها ومصیبتها ی  مرگ عیسی مسیح شروع کردم این روزها هر صفحه ای را که بگشایی همین برنامه هاست .
کشیش تنها در کلیسای خالی برای خودش نمازی را گذارد ودعایی راخواند نمیدانم چرا بی اختیار اشکهایم جاری شدند ؟ دلم برای دنیایی که میرفت تا بهتر شود میسوخت یا برای رنجی که آن مرد تحمل کرد برای بهبودی حال مریدانش ؟! نمیدانم هرچه بود صبحانه ای مرکب از اشک ودعا ومیوه های خام وتی بگ ونان همیشگی !....
""چندان فرو بارید اشک  بر جامه ایام کز حجم  عبورش  موی من رنگ زمستانرا گرفت .""

حال نمیدانم درکدامین روز باران عشق دوباره باریدن خواهد گرفت ودرکدامین روز ما از زندان اجباری خود بی هیچ گناهی آزاد خواهیم شد /
هر شب چشمانم درتیرگی ها به دنبال چیزی یا کسی میگردد هنوز اشکهایم خشک نشده اند  وهنوز نمیدانم که خورشید درچه موقع طلوع خواهد کرد؟  وتصویرش را کدام حویبار طبیعی وزلال خواهیم دید ؟.

بار گرانی بردوش همه نشسته است ومن دراین فکرم که " چرا یک آخوند کرونا نگرفت ؟ شاید عبا مزایایی دارد عبای رهبر ساخت دست خانه مد یکی از مدسازان مشهور است با نعلینهای چرمی دست دوز  اینها همه عمر نوع میکنند  شاید خاصیتی درآن سوهانهای چرب نهفته باشدویا پسته های خندان  وشاید افیون هر ویروسی را میکشد ویا شاید آنها خود ویروسند  ؟!.

حال باین وضعیت دراین کنج خلوت  کسی درگوشم خصمانه میگوید که "
این  جانور پنهانی که بردوش همه شما  نشسته وسنگینی میکند  بار آن گناهانی است که بردوش کشیدید 
به مجسمه مرمرین وصاف مسیح که بر صلیب آویخته است مینگرم  چنان روشن است که گویی نور از پیکر او بیرون میزند  وآن مرد آن کشیش درمیان لباسهای پرنیانی  رنگا رنگ درگوشه ای لم داد ه به دعا میپردازد  وآن تاج میخی بر سر مسیح -  خونرا در زیر شعله های شمع بیشتر نمایان میسازد خون یک بیگناه  که برای کائنات  وبه عشق برادران ان وخواهران وهمشهریان  خویش قامت برافراشت  دوهزار سال است که همه مهر اورا به دل دارند  بی آنکه دردهای جسمی اورا احساس کرده باشند در لیوانها طلایی شرابی را که خون اوست مینوشند ونانی را که پیکر اوست دردهان میگذارند تا بااو یکی یشوند  نه تنها یکی نمیشوند بلکه قرنها ازاو دورتر حواهند شد . 

( همچناکه رهبر منفور مجاهدین نیز  ازاین رویه پیروی میکرد وزنانرا به تختخوابش میبرد تا با او یکی شوند ودراو حل شوند ! وهمسرش مریم بانو نقش قوادرا داشت )! 

زمانی که من دربرابر قامت لاغر ونحیف او میایستم  مانند یک تک درخت بر قامت عشق سجده میکنم  ومیوه های فریب را دربشقابها ولیوانها  مینگرم  همه بما وعده بهشت را میدهند جهنم را برایمان درهمین زمان ساخته اند وهر بار هیزم آنرا بیشتر میکنند وخود دربهشت عالی خویش بسر میبرند همه پیکرها بزرگ وشکمها بیرون زده  حتی دست خودرا نیز بعنوان پیوند دوستی به دستی نمی سپارند .

امروز درکنار پیکر مصلوب عیسی مردیکه برای صلح وبشریت جان سپرد صبحانه امرا تنها فرو دام بی آنکه مزه آنرا بدانم چیست 
غصه ام هر روز بیشتر میشود  که موسم چرخش ما  بجای گردش در زمین پهناورو درمیان دشتها درکنج خلوت  درمیان انواع بوهای نا مطبوع گذشت .

نمیدانم ایا او باز خواهد گشت یا نه شاید اینهم یک افسانه باشد اما عده ای هنوز  دل به بازکشت او سپرده و عده ای  درحصارهای بلورین خود دریک فرصت بهتر  درجستحوی عالم دیگری به خماری فرو رفته اند  . 
اری سرنوشت را شاید بتوان از سرنوشت اما بازیگران سرنوشت به همان بازی  کثیف خود ادامه 
خواهند داد هزاربار که بنویسی باز میرسی به همان  نقطه اول یعنی صفر .پایان 
ثریا ایرانمنش . هفتم آپریل 2020 برابر با .........هرتاریخی را که  میل دارید بگذارید  
بارها برای این  تاریخ دچار پاسخگویی شده ام . اسپانیا /