ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
--------------------------------- فرا رسیدن سال نوی خورشیدی را به همه تهنیت میگویم
ساقی بیا که شد قدح لاله پر زمی
طامات تا بچند و خرافات تا بکی
بگذار کبر وناز که دیده است روزگار
چندین قبای قیصر و وطرف کلاه کی
هشیار شو که مرغ سحر مست گشت هان
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی
حافظ شیرازی
با درودی تازه در شروع سال نو ؛ گمان میبرم که تاریخ سر زمین ما پیوسته درکشا کش رروزگار دستخوش تند بادها وسیلابها وزلزله ها ودست آخر حکومتهای جابری بوده است امروز که به پیکر این سر زمین خسته مینگرم گویی مرگ را درچشمانش میبینم بااین زالوهای خوئخواری که بر جان وپیکر او افتاده است /
این عصری که ما تجربه میکنیم کمتراز عصر دوران ( خواجه ) شیرین زبان ما حافظ نیست همان عصر فئودالیسم دوران ایلخانان ( سلاجقه ) یا سلجوقیان ودیگری گروه دولتی که باهم درحال مبارزه بودند گاه پنهانی وگاه آشکار .
عده ای محل اقامات ثابتی نداشتند یعنی اشراف تازه شکل گرفته مانند سپاهیان امروزی ما که اکثرا صحرا نشین بودند امروز (کانادا) میروند ! اکثرا ترک ومغول ویا کرد بودند که درمراتع خود بسرمیبردند . .
دسته دوم عده ای نوکیسه که شهر نشین بودند ومکان ثابتی داشتند این گروه کارهای اداره مملکترا به دست گرفته وسیاستهای خودرا به ایلخانیان دیکته میکردند ( مانند امروز ) !
بعضی از این فئودالهای صحرا نشین میل به جدایی داشتند ( مانند تجزه طلبان امروزی ) وطالب خود مختاری ( باید تاریخ زمان حافظ را مظالعه کرد که دراینجا امکانش نیست ) 1
یکی از این قدرتمندان صاحب املاک ( مانند لاری جانی ) ! دریک نطق غرایی به صحرا نشینان یا همان ( کانادا نشینان) چنین میگوید :
من جانب رعیت بدبخت را نمیگیرم ! اگر مصلحت است تا همه را غارت کنیم دراین کار از من مقتدرتر کسی نیست به اتفاق درغارت شرکت خواهیم نمود اما اگر بعد از غارت من توقع کمی آش یا آبگوشت داشتید والتماس نمایید باید دراین اندیشه باشید که باز به طرف رعایا بروید .......
امروز جناب نمکی دریک نظق غرایی فرمودند که : ما به 250 میلیون یورو احتیاج داریم ! دلا رهم نه تومان هم نه یورو ! خوب ملت شریف ایران هرچه دارید از فرزند پسر تا دختر یا اثاثیه خانه ویاحتی همسرانتانرا در بازار روز به معرض فروش بگذارید تا نقدینه حاصل شود وبه نمک دان جناب نمکی ریخته شود .
خوب امروز حافظی نداریم تا زیر سایه ابیات جنایاترا روشن کند عده ایهم افلاطون وار در پشت میزهای بزرگ نشسته اند وچهره تکان میدهند وبه آتشی که دارد شعله میکشد دامن میزنند .
میخواره وسر گشته ورندیم ونظر باز
وان کس که چو ما نیست دراین شهر کدام است !
ویا
صوفیان حمله حریفند ونظر باز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بد نام افتاد
مثل من بیچاره !!!!
حال دراین فکرم کسی که خودرا مسئول عفت جوانان نمیداند برای کدام جامعه کتاب بنویسد؟ دراین سر زمین درحال حاضر همه نظر بازند که هیچ همه چیز بازند .هرکجا کم بیارند فحاش میشوند وپدر ومادر دیگری را ازگور دراورده با او هم بستر میشوند
حال دراین فکرم ـ آن مرد که من امروز از او بنام مستعار ( آریو ) نام میبرم ایا میتواند به مراد دل برسد ؟ حضرت ولایتعهدی که درانتظار فرش قرمز د رخلوت به سکوت نشسته اند خوب دم شان گرم که یاک جاوید ایران گفتند حال دیگر کسی نمانده منهم دراین گوشه یک شاخه یافته ام مانند همان سوسن درون باغچه ام ودل باو بسته درانتظار کوششهای او هستم برایش نوشتم اول باید این مردمرا ازخواب خوش مستی بیدار کنی کمی شعور انهارا بالاببری عقل معاش دارند میدانند چگونه آنرا درراه غارت بکار برند اما شعور ندارند عقل وشعور باهم یکجا دریک مغز جای نمیگیرند آنها هنوز میل دارند روی زمین پهن شوند وبا مشت بر سر پیاز بکوبند با شلوار بیژامه راه راه مانند فیلمهای آبگوشتی قدیم ننه ا صدا کنند تا گوشت کوب را بیاورد وکله پاچه جزیی جدا ناپذیر از وجود این مردمان اسست وسپس ناگهان شور حسینی آنهارا بگیرد وحیدر حیدر کنان پرده عفت حرم هارا بدرند کارشان پرده دری است.
حال دراین فکرم ـ آن مرد که من امروز از او بنام مستعار ( آریو ) نام میبرم ایا میتواند به مراد دل برسد ؟ حضرت ولایتعهدی که درانتظار فرش قرمز د رخلوت به سکوت نشسته اند خوب دم شان گرم که یاک جاوید ایران گفتند حال دیگر کسی نمانده منهم دراین گوشه یک شاخه یافته ام مانند همان سوسن درون باغچه ام ودل باو بسته درانتظار کوششهای او هستم برایش نوشتم اول باید این مردمرا ازخواب خوش مستی بیدار کنی کمی شعور انهارا بالاببری عقل معاش دارند میدانند چگونه آنرا درراه غارت بکار برند اما شعور ندارند عقل وشعور باهم یکجا دریک مغز جای نمیگیرند آنها هنوز میل دارند روی زمین پهن شوند وبا مشت بر سر پیاز بکوبند با شلوار بیژامه راه راه مانند فیلمهای آبگوشتی قدیم ننه ا صدا کنند تا گوشت کوب را بیاورد وکله پاچه جزیی جدا ناپذیر از وجود این مردمان اسست وسپس ناگهان شور حسینی آنهارا بگیرد وحیدر حیدر کنان پرده عفت حرم هارا بدرند کارشان پرده دری است.
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
پایان
جمعه اول فروردین 2579 شاهنشهی برابر با 20 مارس 2020 میلادی . اسپانیا .
ثریا ایرانمنش
توضیحات : شنیده ام نوشته های مرا کپی کرده بنام خود به چاپ میرسانند من حق کپی رایت دارم و" لب پرچین " با اشعار حافظ به ثبت رسیده است -استفاده از آنها با ذکر ماخذ مجاز است اما کپی اشکال دارد ! با سپاس .ثریا .