پنجشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۹۸

صحن سرای دیده بشستم.......

ثریا ایرانمنش "لب پرجین" اسپانیا .
-------------------------------

مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو 
یادم از کشته خویش آمد وهنگام درو

گفتم ای بخت بخسبید ی وخورشید دمید 
گفت بااین همه از سابقه نومید مشو 

آتش زهد وریا خرمن  دین خواهد سوخت 
"حافظ " این  خرقه پشمینه  بینداز و برو 

در اسرار التوحید  یکی از معتبرترین آثار عرفانی  میخوانیم :
" با آن دانه  که آدم خورد  معرفت بود " معرفت به معنای شناسایی است وهمین معرفت است که تضادهارا روشن میسازد .

انسان دوران کودکی را رها میکند بلوغ را نیز  پشت سر میگذارد از بهشت تضادها به سن بلوغ  وزمین لبریز از جمع اضداد میرسد /
دراین میان کسانی در " غربت " ابدیی میمانند  مانند شاعران  وبقول بزرگواری شعر همیشه غریب و درسر زمین ما ونویسندگان وصاحبان معرفت  دریک خاکدان غربت ابدی باقی میانند .

 خوب ما هم کم کم باین غربت خو گرفته ایم وماهی از آب بیرون افتاده ایم که  درکنار نم اقیانوسها جان میدهیم  بامید برگشت به قعر ابها  خاکی نمیشویم  بهشتی هم نمیشویم داخل جهنمی هستیم که به دست دیگران آتش آن هرروز تند تر میشود آتش بیخردی وتضادها .
آن کسی که زادگاهش را ترک میگوید درهمه جا غریب است  همه شهرها وهمه جای دنیا برایش تنها یک نام دارند ( غربت ) وسهمناک تر از ان این است که میدانی هیچگاه دیگر روی سر زمین وزادگاهت را نخواهی دید .
 بسیاری نیز دروطن غریب مانده اند واین غربت ابدی گویی با مازاده میشود  مسعود سعد سلمان نیز در یکی از قلعه های  سر زمین خودش زندانی بود وسرود که :
نالم ز دل چو نای  من اندر حصار نای 
پستی گرفت  همت من  زین بلند جای 

 متاسفامه منهم دربلندی زندگی میکنم اما آنقدر این بلندی بنظرم زشت وبیهوده جلوه میکند که ابدا میلی ندارم از فراز آن به پایین بنگرم /
نمیدانم  فردای ما چگونه خواهد بود  وفردای  دیگران نیزاما همت بلند نیز باید داشت  و گذشته از این بی مایه گی و دست از همه چیز شستن وخودرا رها کردن  یک عمل پست است روزهای گذشته از پیام حضرت ولایتعهدی حالم  گرفته شد " من درسکوت مینشینم " یعنی چی  یعنی همه ارتباطات خودرا با دنیای خارج قطع میکنم تا مجبور نباشم جواب تهنیتها وتبریک ها را  بدهم  - ـآن غمی که دردل شما نشسته است دردل همه ماایرانیان واقعی نیز جای گرفته اما این سکوت وبیتفاوتی نسبت به ایین گذشتگان ما نامش قهرمانی نیست بلکه نامش همراهی با دشمن است .

 بنظر من این نکوهش بجا ویا بیجا  در برابر ستایش فرهنگ غنی ما وآخرین رشته که همان ( نوروز وعید سال نو ) باشد  به ضرورت های تاریخی پیوند میخوررد نه به دلهای غمگین ما وشما .

امروز هفت سین خودرا  بر برگهای  کاغذ نقاشی کردم وبر گرد گلدانی آویختم   سیب را داشتم بقیه را روی یک برگه نوشتم هفت سین وهفت فرشته وهفت رنگ ونماد فروهر  آنهارا درکنار سبزه ای گذاشتم از سبزی پلو وماهی خبری  نیست .  از کوکوی سبزی وخورش فسنجان  " مجلسی" هم خبری نیست وجمع شدن همیشگی تبدیل به یک تنهایی شد !  گل درون گلدانها نیست اما میشود با گلهای کاغذی نیز گلدان زیبایی را ساخت ودرکنارش بهاررا بیاد آورد در باغچه خانه من تنها گل کاکتو س وشاخه های  نعنا ویک بوته سوسن روییده  تنها آن سوسن با گلهای زیبایش بمن یاد آوری میکند که نوروز وبهاران فرا رسیده است  برخیز جامه نو کن . نه از شیرینی خبری هست ونه از آجیل ونه ازنقل ونبات اما نام آنها روی برگه ای سفید روی گلدان نوشته شده است . به همراه  عکسهای درون قاب .
نورتان پیروز  روزهایتان شاد وجملگی سلامت   باد نه با  ملامت . پایان 
ثریا / اسپانیا / 19/03/ 2020 / میلادی برابر با آخرین روز 2578 تاریخ شاهنشاهی .