ثریا ایرانمنش / اسپانیا !
-----------------------
چیزی ندارم بنویسم پسرم غیر آز انکه بگویم هرچه دارم از تو دارم وتو بجای پدرت برایم هم همسری بودی هم پسر وهم مرد خانواده چیزی ندارم بتو هدیه کنم پسرم غیر از جانمرا که تو بشدت نگران آن هستی ومیل داری مرا نگاه داری /
چیزی ندارم که ارمغان بتو بدهم که همه چیز از تو برخاست وبمن نوید داد که مردی بزرگ درراه است وتو بزرگ شدی بزرگ تراز آنچه در قوه تخیل من بود امروز جهانی ترا میشاسد نه بجرم سیاست ! ئیا رفتن به کره مریخ!!!بلکه به همت دانش تو ومن چه افتخار میکنم زمانی که میبینم هزاران نفر ایستاده برایت کف میزنند وتو با همان موهایی که میروند سپید شوند وباهمان شلوار همیشه جین وهمان تی شرت درمقابل آنها تنها لبخند میزنی بی آنکه خم شوی .همچنانکه دربرابر زندگی خم نشدی .
روزی که به دنیا آمدی پدرت کف پای ترا بوسید چرا که پس از مدتها که اورا ازکار رانده بودند دوباره بکار فرا خواندند آنهم درراس مدیر کلی!!! وهیچگاه نفهمید که یک تلفن مادرت بود که اورا بسوی کار فرا خواندند وتا آخر عمر انرا به حساب قدم مبارک تو گذاشت .
زاد روزت مبارک وسایه ات بر سر خانواده ات ابدی میدانی که عاشقانه ترا دوست دارم وهیچ کلامی نمیتواند گویای این مهر واین عشق من بفرزندانم باشد تنها.....ازهمه شما سپاسگذارم . همین
میبوسمت با عشق .
تولدت مبارک /مادرت / ثریا /