ثریا ایرانمنش " لب پرچین "
اسپانیا !
-------------------------
ای دیار خوب وروشن ما !
به کدام گناه درچنین گردابی فرو شدی ؟
گناه اول از کدام زن باکره بود؟
وگناهان بعد ؟ از کدام مرد تهی مغز؟
خورشید زیبایت به تاریکی ها فرو شد
وشیر غران وپر غرورت در چنگال مردان خود فروش
شرم ابدی بر آنها باد .خود فروشان گرسنه وبرهنه
ای خاک یادگارها ویادبودها
امروز آلودگیت از حد گذشت
باهجوم نعش های آلوده و خونین
در کنار ملتی بی غرور
ای جلوه گاه آتش زرتشت
شب در کوچه هایت ایستاده -شب خونین
وآلوده دامنان متدین ومتعین ومتعفن!
در بامداد تاریکی تو خودرا میفروشند
ای ملک بی غروب ! بر خیز خاموشی مگیر
این آشنای کهنه ودیرین هنوز
درهوای تو نفس میکشد
بهوای تو پر میزند
ای زادگاه مهر !
آتش بی مهری درتو شعله میکشد
آتش خشونت و آتش بی حرمتی
چشمانم از بلندی بسوی توست
مبادا دراین آتش بسوزی
مبادا که خاموشی گزینی
بر خیز ودامن کشان بسوی بهاران
بهاران ابدیت روان شو
و...... ما نخواهیم گذاشت که عید مارا به عزا مبدل سازید مردان بی غرور ومردار خوار !
اینجا دراین غربت ! همه روزها یکی هستند وهمه نامها بیشتر از یک نام نیست وآن غریبه است مهاجر است .
من زادگاهم را بمیل خود ترک کردم اما عمه جا یک غریبه ای بیش نبودم هر ملتی با نامهای مختلف برای من تنها یک نام داشت ( غربت ) به ناچار درغربت سر زمینها شر یک شدم وماندم تا ابد اما چشمم همه شب وهمه روز به دنبال تو بود ای سر زمین اهورایی من با آتش زرتشت گرمای وجودم شکل میگرفت . ث
پایان
ثریا ایرانمشن / 25 فوریه 2020 میلادی برابر با 6 اسففند 2578 شاهنشاهی !
اسپانیا .