چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۸

نام وننگ

ثریا ایرانمش / اسپانیا 1
---------------------
زمانیکه فیس بوک داشتم  آدمهای زیادی   دنبالم بودند ومنهم جوابی به آنها میدادم بر خلاف آنهاییکه  در جواب دادن بی خبر وبی خرد بودند  اشخاصی را شناختم ودانستم که بیشترین این موجودات صادراتی  وارداتی ووطن فروشند/
خانمی پیدا شد نامه ای برایم نوشت ومرا ا زاشتباه  بیرون کشید ودانستم که آنکه من باو ایمان آورده بودم مردی مفلوک بیچاره وبدبخت واجیر فرقه مخوف مجاهدین است  از شاهزاده بکلی نا امید شده  بودم ومیدانستم که او هیچگاه به ایران بر نخواهد گشت چرا که ما مردمرا بخوبی شناخته وحسابی مارا  پرداخته بود حال این نیمه دیوانه  با قانون اساسی که جیم الف ومجاهدین به دست او داده بودندبه همراه  چند کلم قمری داشت برای خودش تبلیغ میکرد ومرا بیاد پسرکی انداخت دراین اینجا که از یک خانواده  بدبخت قلعه نشین وکوره های آجر پزی بود حال دراین سوی دنیا داشت ادای شاهزادگان تاج گم کرده را درمیاورد ومادرش ادای کنتس های نیمتاج از دست داده را .هنگامیکه  اصلیت آنها هویدا شد گم شدند .
متاسفم خیلی متاسفم برای جوانانی که فریب این اشخاص را خوردند وبه تیر غیب گرفتار شدند آنها سرمایه های سر زمین ما بودند واین مردان وزنان  خود فروش وهرزه راه را به آنها یاد میداند : ماسک بگذارید ودرفلان خیابان جمع شوید ودرهمان خیابان نامبرده گروه آدمکشان درانتظار این جوانان بی تجربه بودند .
در خارج باید خیلی مواظب بود صورتکها زیادند وصورت نمایند گاهی باید از آن پیر مرد سپاسگذار بود که بقول خودش با کمک( ساواخش ! )دست همهرا رو میکند .بهر رویی متاسفم غیر از تاسف کاری ندارم  ایران دارد ازدست می رود وما در کنار این جانوران نگران جان کسانی هستیم که هیچ گناهی غیراز وطن پرستی ندارند وآرزوی یک ازادی درسر ویک فرمانده عادل ودانا نه نادان خود فروش . با سپاس از آن بانوی گرامی بهر روی فیس بوک را بستم وغیر فعال کردم وحال تنها به همین صفحه دلبسته ودلخوش دارم شاید  قدمی باشد برای منکه دستم از همه جا وهمه چیز کوتاه است . ثریا / اسپانیا / 22 ژانویه 2020  میلادی  برابر با 2 بهمن 1398 خوشیدی؟!.