چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۸

پرتگاه

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا!
---------------------------------
گفتم : ز کدام کس توان پرسید ؟
تعبیر گه گشای خوابی را 
 آیینه دهان باز حیرت شد 
گفت : آنچه تو دیده ای به بیداری است 
 ا زمن مطلب جز این جوابی را ......... " نادر نادر پور "

ما لب پرتگاهی سهمگین ایستاده ایم  جلویمان دریایی ناشناس  ولبریز از حیوانات ناشناخته دهان باز کرده ودر پشت سرمان  هجوم دشمن  با سر نیزه های زهرآلود. 
امروز دراین ایران ویران ما هنوز مانند گذشته  هزاران سال پیش آفتاب ا زمشرق بیرون میزند و میتابد ودر مغرب غروب میکند ونا پدید میشود .
ابر وباد ومه وخوررشید  وزمستان وتابستان بهار و خزان  نیز همچنان  در کارند و آن دیو سپید پای دربند  آن قله سپید  وبلند دماوند  ( اگر هنوز زیر آنرا خالی نکرده وانبار  مهمات نساخته اند  واطرافش را نفروخته وحراج نکرده اند ) ! با همان شکوه والای خویش ایستاده است  دماوندی که کاوه  وضحاک ماردوش وسیمرغ وزال را دیده وهم اکنون شاهد  نوع دیگری از ضحاک است بدون سیمرغ وبدون کاوه  با مارهای زهر آلود  وزیر لب  زمزه ها دارد  واز ماه ومهر میسراید  رازگوی همه میباشد  البرز همان البرز است  ورودکارون اگر حشک شده هنوز کارون خاطره هاست  وملتی از دیر باز  دراین سر زمین کهن  وبا شکوه زیسته اند که رشک جهان بودند مسکن وماوا داشتند  به گواهی تاریخ ما  هر ازگاهی دچار ویرانی وزخم میشد   مانند همان درختان نارون وچنارهای کهن با صمغ خویش زخمهایش را ترمیم میکرد امروز درختان را نیز از ریشه بریده ونابود کرده اند  - چرا که آن مرز وبوم مسکن حیوانات وحشی وکنام درندگان شده است .
قرنها لشکر کشی و خون ریزی وشکست های نظامی  وانقراض سلسه  ها با شمشیر خون آلوده سپاهیان اسکندر واعراب بدوی  وچنگیز وتیمور  باز از میان غبار تاریخ  بیرون آمده ودرخشید  ونمونه های زخمی را که بر پیکرش نشسته بود  به نمایش گذاشت .
اما ایران امروز  با ایرانی که درتاریخ ما نقش بسته وبا گذشته فرق بسیار دارد  سر زمین های اروپای وحشی سر انجام  تمدن  آبکی خودرا به ما نیز تحمیل کردند  وبو کشیدند  احیتاجات مارا ازما گرفتند وبجایش زباله وویرانگی بما دادند با فرستادن  رهبران واربابان بی غیرت وبی همت  آنچه را که ضروری بود بردند  -دراین صد سال اخیر  ایران چهره دیگری بخودگرفت تنها زمانی کوتاه پنجره ای باز شد وسپس یک پرانتز ودوباره بسته شد  کمی هوا خوردیم  اما دوباره به سیاهچال نکبت وبدبختی ونابودی روان شدیم  وبه دریای عرب غوطه ور.
امرو ایرانی داریم ویرانتر از زمان جنگهای گذشته  قحطی دوگانگی  بیسوادی  بیشعوی واز بین بردن ونابودی تاریخ گذشتگان  بیماری وکمبود همه چیز  را که میتوان بدون چشم مسلح دید.
بیشتر ایرانیان اقعی سر گردانند  نباید هیچکدام را سر زنش کرد  وملامت نمود  هر کسی به فراخور  خود دستی بیرون آورد  اما آن دست بریده شد ودرعوض دستهای  غریبه ونادان به صورت مبارزین  بر صحنه ها ظاهر شدند مهرهایی که امروز سوخته ووامانده  درگوشه ای تنها دودی از انها بر میخیزد  وضحاک همچنان مشغول نوشیدن خون است ودررویای امپراطورری واهی خویش سر به سجده میگذارد .
ایرانیان در افراط وتفریط بینظیرند  برای مقایسه ومبارزه  کمتر وقت تلف میکنند برای تفکرابدا وقت ندارند  وکتاب ؟  کتابخوانی کهنه وقدیمی شده است بعلاوه دردوان  ضحاک هیچ کتابی اجازه ندارد از چاپخانه بیرون بیاید هیچ شاعری حق ندارد شعری عاشقانه  بسراید وهیچ بلبلی حق آوازخواندن را  ندارد  وما ؟ ..... قدیمی  شده ایم /
 تنها باید بدانند  ملتی پایدار میماند که تکیه به تاریخ خود دارد  وبه گذشتگان خود   احترام میگذارد  امپراطوری امروز بریتانیا وفرزندان وایکینگها را باید دید. 
چه شوی با کلاه بر منبر ؟ 
 چه  روی با زکام در گلزار ؟ 
 بیسوادی یکی از بزرگترین بیماری ما ایرانیان وسرز مینهای محروم است  همیشه ما بیسواد بودیم  وبی درد عمگساری های ما  همه ظاهری بودند  ونمایشی  روی ادب پای گذاشتیم  حتی زمانی رسید که پدر ملت ایران شاهنشاه  فقید  بنای حزب رستاخیز را دستوری گذارد ورو به ملت کرد وگفت هرکس با من نیست دشمن من است ومیتواند پاسپورتش را بگیرد واز ایران بیرون برود و.... ما رفتیم وامروز زینب خاتونی دیگر گویی ایران ملک پدری اوست میگوید هرکس با ما نیست ازاینجا برود !!! 
واین از ایران ما بجای مانده است یک پرتگاه .پایان 
ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 22 ژانویه 2020 میلادی برابر با 2 دیماه 1398 خورشیدی !؟.