ثریا ایرانمنش . « لب پرچین » اسپانیا !
قبل ار هر چیز بخودم نبریک میگویم که جناب پدرو سانچز در انتخابات برنده شد واین سومین بار است که ما پای صندوق رای میرویم وهر بار ایشان برای کمبود کرسی دچار اشکال میشوند وباید با دیگر احزاب شریک شوند بعضی ها دندانشان گرد است و پستهای حساس کشور را میخواهند !!! حال باید دید این بار چه خواهند کرد ؟ .
خیلی ها سعی دارند که خودرا بزرگ جلوه دهند وبه با طبقات بالا یکی شوند واز زیر بار عمله گی خلاص شده تن به مفتخوری بدهند راه تقدس ومذهب بهترین است هم خودرا از طبقه ممتاز میدانند وهم تافته جدا بافته بنا براین از درب تقدس وارد میشوند مهم نیست چه ادیانی باشد برای خر کردن مردم وارام نگاه داشتن آنها بهر روی باید یک لولو ویک چوب بلند داشته باشند برای تبدیل زندگیشان به یک زندگی خوب به تقدس میچسبند آنهم از طرف کسانی که حتی ذره ای ایمان ندارند وحتی خدارا نیز باور ندارند ! از او بعنوان یک تراکتور برای صاف کردن جاده استفاده میکنند .
گاهی هم انگولو ساکسونها ویا سایرین آنهارا به میان خود راه میدهند تنها درگوشه ای بایست ونظاره گرباش نه بیشتر .
سیاست نیز تقریبا باین تقدس چسپیده وکمتر دچار وا زدگی است چند نفر از آقایان احزاب جدید آنچنان به ملاهای ما شبیه اند که گویی درخلوت عمامه را از سر برداشته ریش همان ریش دندان همان دندان ورخنه درکار دیگران نیز به همان شیوه رندانه .
بهر روی سیاست نیز بی پدر ومادر وحرام زاده است .
بین طبیعت وفرهنگ راهی بس طولانی وچه بسا ارتباطی نیز نداشته بانشد طبیعت بی هدف است وعده ای را بسوی خود فریبی میکشاند .
خوب ! تا کسی نباشی نمیتوانی حتی بسوی قدیس شدن بروی در حال حاضر من چه کسی هستم ؟ کیم ؟ !.
چه کسی مرا میشناسد اما من همهرا میشناسم !
کار من از روز ازل واول با فرهنگ وادبیات بوده است بنا براین کمتر گرد مسائل سیاسی وتقدسی رفتم گاهی بکلی منکر همه چیز میشوم فریاد برمیدارم آیا کسی هست تا صدای مرا بشنود ؟ تنها خودم صدایم رامیشنوم. این آخرین ووالاترین کلام درباره طبیعت است اما باید روی سن نقشی را بعهده گرفت وبازی کرد شاید در آخر سر چیزی نصیبت شد طبیعت چیز را عریان میکند .
خوب ! بنا براین نباید درانتظار هیچ پیروزی ویا تاجی باشم تنها آمدم تنها زیستم تنها مبارزه کردم وتنها هم خواهم رفت نمیدانم به کجا گاهی باخود میاندیشم اگر بروم بسوی آن دنیا همهرا خواهم دید اما باید سفرها کنم یکی در آلمان دیگری دراتریش سومی درامریکا چهارمی درایران ونه خوشبختانه درفرانسه کسی را ندارم اما درانگلستان جرا چندین جسد و چند موجود زنده ! چرخش بزرگی خواهد بود .
طبیعت هدف ندارد درست است اما کارش را به درستی انجام میدهد آمدی زیستی وباید بروی میهمانی خداوند تمام شد. داخل رنگها میشوی ودرعطرهای غوطه میخوری تحولات مرموزی ترا دربر میگیرد همهرا میبنی حتی کسانیرا که زبانشانرا نمیدانستی واز طریق آثارشان عاشق آتها شدی درمیان آنها نیز خواهی نشست رنج دیدگان گذشته را که خود را وقف دیگران کردند کار وکوششان برای ترحم به دیگران بود حال باید تو به ماورای طبیعت سفر کنی اما باید بدانی که قلب هنرمندان اکثرا از مهر تهی است ولبریز از آرزو وجاه طلبی با مفهموم عادی روزمره نباید نا امید شوی آن نیروی درخشانی که میاندیشیدی درهنرمندان هست شمعی کاذب بود که فورا سوخت .
حدا اقل تو در هنگام نوشتن وحلق هرچه که نامش را میخواهی بگذاری خودت هستی بدون هیچ حسابگری واگر باید با رنود دمساز شوی میدانی از کدام درب وارد شوی .
دیگر نبوغی درهیچکس باقی نمانده است نبوغرا باید در میان صفحات الکترونیکی یافت . پایان
ثریا ایرانمنش . « لب پرچین » اسپانیا . ۱۱/۱۱/ ۲۰۱۹ میلادی .