سه‌شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۹۸

ایرانی سرگردان

ثریاایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا !
----------------------------------------

خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی
 همچو آب روشن که به تشنگان درآیی

آتش پنهانی  که درونم را میسوزاند 
آی بیچاره ! تو بر آنی  که    آنرا شور عشق بخوانم 
 آه... نه  دل بیتاب من  خواهان رستگاری است 
ای کاش این فرشته  برای نجات روح من بیاید ........ سرودی در اپرای  ؛هلندی سرگردان : 

حضرت رهبر معظم عالم  معنویت وروحانی سرگردان شیعه  در یک گرد هم آیی بزرگ به همه ایرانیان سرگردان توصیه فرمودند برای نجات از عذاب الهی بسوی ایران عزیز برگردیم وبا تیرو یا طناب دار ویا شکنجه به مکافات برسیم تا اینکه درغربت بمیریم ودرتابوتهای شیشه ای وتمیز بخاک رویم !

البته پیشنها بدی نیست وکسی اگر آخر عمرش فرا رسیده ویا به یک بیماری لاعلاج گرفتار است چه  بدی دارد که یک بلیط یک سره  به مقصد سرزمین پر برکت ایران  خریده   ودرآنجا به دست مامورین  الهی  کشته شود تا به دست یک جراع نادان ویا یک دکتر بیهوشی در غربت ؟!  بد فکری نیست ! نه؟ 

خوب من امروز اشعار بالا را دریک صفحه خواندم  چه عیبی دارد یک نسخه برای خودم بپیچم ودر کنار معشوق بمیرم ؟! آنچهرا که من امروز یک پایان ساده به آن دادم  مقایسه با گفته های آن جادوگر پیر بنظر من بهتر است وآسان تر است .

چون هنر قوی و آخرین آوازی دارد ومن میل دارم این آواز را درآغوش معشوق بخوانم ودر میان بازوان او بمیرم مگر عیبی دارد ؟  اما این دو باهم بسیار فرق دارند  حتی تشابهی هم بین آنها نیست  برای تعالی ودرامان بودن از عذاب الهی باید به دست چند غول یک چشم کشته شوی درحالیکه میتوانی به ارامی درمیان نفس گرم مشوق جا ن بدهی .

واقعیت  کامل  عشق  فقط از طریق  یک بغل خوابی نیست  باید صمیمانه دوست داشت  تمام عشقهای دنیا ازهمین سر چشمه گرفته که متاسفانه  به دست اهالی علم وقلم به ناکامیها کشانده شده یعنی درهمه ادیا ن( عشق ممنوع) است  .یا بطور مصنوعی باید نقشی را بازی کرد  عشق بطور کلی  مقام عالیتری دارد ووالاتر از همه احساسات بشری است ، 
چرا یک مادر فرزند را دوست دارد آنهم عاشقانه ؟ حال اگر ( جناب  فروید ) آنرا عقده  خوانده بما مربوط نمیشود فروید یک یهودی آلمانی  روسی فرانسوی وغیره است حساب ما با دیگران فرق دارد ما با مولانا وحافظ وسعدی وعطار  عراقی زندگی کرده ایم .متاسفانه درقرن غمگینی زندگی میکنیم  قرنی که عشقها تغییر شکل داده واشعار گم شده وموسیقی درلابلای جنجالهای سیاسی بکلی از میان رفته است وجای خودرا به نوعی حرف زدن وبددهنی داده که آنرا موسیقی مدرن و( رپ) نام گذاشته اند  من متعلق باین دنیا نیستم ترجیح میدهم روزها وهفته ها بخوابم وبیدار نشوم تا این کثاف دنیارا نبینم.
اکثر اوقات احساس ضعف میکنم بندرت خودراز اد وقوی میبینم  تنها زمانی که نور عشق دردلم میتابد ناگهان برمیخیزم وهمه چیز را همه کس را به رقص میاورم  میل ندارم شهید یک بیماری عصبی شوم  میلی به خواندن آثار رمانتیک نیز ندارم وبه تماشای فیلمها ی آنچنانی ! میل دارم خودم باشم با همان قلب روشنم که بی ریا وپذیرای  هرگونه مهری میباشد  دیگر از اصوات روشنفکرانه وگفتگوی های بیهوده خسته ام  دیگر از تهمت هایی که بوی جاه طلبی میدهد  با مفهوم امروزی خسته ام  چرا نمیخواهیم  باورکنیم که ( هنر مرده است )  آنهم به دست مشتی بیمار روانی وسکس منیکی  قلب بیمار من از اینکه میبیند  میهن  وسر زمین روشنم  چگونه تحقیر شد  وهمه اروزهای آن امپراطور بر باد رفته  وامپراطور جدیدی نیز یافت نشد تا راه اورا بپیماید  ، درد میگیرد  امرو زهرچه هست نفرت است همه باین ایمان  بی هویت تسلیم شده اند  حال  بایدیک بلیط یک سره ابتیاع کرد وبسوی بیدادگاه رفت آنها هنوز خون میطلبند سیر نشده اند از خون نوزادان به دنیا نیامده تا خون مردان وزنان جوان تغذیه میکنند تا ( نامیرا ) شوند شریک شیطانندومهر پنجه  اورا بر پیشانی خود نقش کرده اند وچرا تسلیم شدیم ؟! برای آنکه گرسنه بودیم ؟! ما هیچگاه سیر نخواهیم شد !نه همه  سیری ناپذیریم ! . پایان 
اسپانیا / ۱۲ نوامبر ۲۰۱۹ میلادی .
نوضیج ؛ با پوزش از بعضی از کلمات  دو تکه شده ! این برنامه یک خط \پاکستانی / عربی  میباشد .من مجبورم بطور مرتب بعضی از الفاظ اضافی را بردارم ویا دوباره بنویسم  کار مشگلی است دستگاه من برنامه فارسی را قبول نمیکند ؟!!!!با سپاس از تحمل شما عزیزان  . ثریا