یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۸

اندیشه ها

ثریا ایرانمنش « لب پرچین »  اسپانیا !
--------------------------------------------
با دورد فراوان به شما عزیزانم !
 روزها وهفته ها درمیان آتش جهنم میگذرد  وما به سخت جانی  خود میاندیشیم !  در طی ماه آینده مجبورم چند  زمانی از شما عزیزان  به دور باشم وچه سعادتی است که انسان  بتواند از اندیشه هایش  نیرویی بیافریند  وهر روز بیشتر نیاز به گفتن داشته باشد  وچه دوستان ناشناسی  خواهد داشت ودلگر م از اینکه تنها نیست وتنها نخواهد مرد ! 

هر کس تنها بماند ، لاجرم تنها هم خواهد مرد .
 هر چه بیشتر نیاز پیدا میکنم که با شما  گفتگو ها داشته باشم  وآنچهرا احساس میکنم مینویسم  درد من مانند شما همان دوری از وطن وخاک میهنم میباشد وطن تنها جایی است که انسان میتواند سر بلند کند وقد راست کند اگر چه میان همه تنها باشد اما میداند بهر روی همزبانی وهمدلی خواهد یافت  واندیشه هایش را وسعت خواهد داد دراین کوچه پس کوچه های غربت کارما ، ما نند فریادی در یک حمام خالی که انعکاس  پیداکرده بسویم خود بر میگردد چندان لطفی ندار دواگر پیدا شوند کسانی آ|نها را با ترجمه ( گوگلی )  بخوانند باز هنو زنمیدانند  که میکده کجاست وزاهد خود پرست کیست .  آروز دارم یکبار دیگر روی شیراز را ببینم ویکبار دیگر  پیکرم را به خاک ارک بم بمالم  واز انها نیرو بگیرم  وآنهاییکه عمیقتر میاندیشند  وعمیقتر فکر میکنند ودردهارا نیز احساس میکنند  بعضی ها بخود فشار میاورند که چیزی بنویسند یا چیزی بگویند من مجبورم هرروز صدها ایمیل را نخوانده دلیلت کنم  ومیدانم چه کسانی هستند وچه میخواهند ! .
در هیچکس امروز حس همکاری وهمدلی نمیبینم   وهنوز سالهاست که کسی هنری نیافریده است  با چند پیر  دیروز نیز نمیتوان از فردا گفت آنها دردیروز قفل شده اند .
در حال حاضر خانه های بزرگ وتجملات  پیش پا افتاده  برایشان ارزش بیشتر ی دارد  میدوند فریاد میکشند مشتهارا گره میکنند تنها برای  یک مشت ( دلار) که با آن بتوانند درساحل دریا عریان شوند ومن ده سال است که حتی پاهایم را نیز در آب شور مدیترامه تر نکرده ام در بالای بلندی نشسته ام واز دور به آرام دریا مینگرم از ساحل بیزار واز شلوغی واذهام وبوی گند ماهی سوخته وبوی زباله .
امروز هر چه را میبنیم مبتذل و گاهی هم غیر قابل  قبول است سر بریده یحیی تعمید دهنده که به دستور ملکه تقدیم دخترش ( سالومه )  شد بجای سر بریده مثلا حضرت فلان وحضرت فلان  میگذارند !!! خیلی چیز هارا فتو شاب کرده بخورد مردم میدهند  وهمه درپی یک تجمل مصنوعی میدوند .
خانه من کوچک است اما خانه است نه آکواریم  ویا یک نمایشگاه مبلمان  غیر قابل تحمل تجملی وفروش تختخوابها ! 
امروز دارم میبینم که چگونه بیشتر استعداها  ی جوانان ما رو به انحطاط وویرانی میرود   وچقدر عده ای از زاده شدن خود پشیمانند ! نیروی افکارشان بکلی نابوده شده دربین بهشت وجهنم یعنی همان دوزخ ( دانته ) گیر کرده اند.
بهر روی  تا روزی که هستم باید بنویسم ( احتیاج ) دارم وسپس چند هفته ای به مرخصی میروم. 
 با بهترین آرزوها برای همه شما هم دوستان وهم دشمنانم . ثریا .
یکشنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹ میلادی . اسپانیا . ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !