پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۸

میراث بردگی

« لب پرچین » ثریا ایرانمنش ! اسپانیا ! 
( دلنوشته ) .

در فرهنگ گذشته ما  ایران ما از یک نیروی  بارور  وزنده برخوردار بود  در آن زمان داشتیم بجلو میرفتیم  موضوعات زاید مورد نظر بود  هجوم کتب های  خواندنی وترجمه های خوب ، نمایشات وتاترها هر چند کمی آزرده خاطر آنهم از طرف اربابان حاکم بودیم اما جایگاهمان امن  وزندگیمان ثمر بخش وپر امید بود ، دروغ هایمان تا حد یک شیرینی وسپس فراموش میشد . بزرگانی داشتیم  در گذشته که بما اعتبار جهانی بخشیده بودند  هم شادی ولذت  طلبی بود  وهم اعتراض مومنین  هم شور زندگی بود  وهم گه گاهی نگاهی به بی اعتبار ی زندگی   ادبیات عرفانی  ما تهدیدی برای روح ما نبود  بلکه برای تهذیب و پاکسازی روح ما بکار میرفت دکان نبود تجارت نبود  تذکیه نفس به معنای واقعی بود  زیباترین کلمات  در مدح شاه نعمت اله ولی  به اشاره گفته میشد . 
 امر وز ؟ هیچ نباید از امروز ودیرو زوچهل سال قبل گفت !  انسانها انسانیت خودرا بمرور از دست دادند  درحالیکه به اتقاف نیازمند بودند از هم فاصله گرفتند  وطن شد هزار پاره وهریک سازی به دست گرفت وآواز خواند با حال وهوای آنچه را که نامش (مارکت ) بود .

این وطن  مصر وعراق وشام نیست 
این وطن جایی است کاورا نام نیست « مولوی » 

همدلی ها جای خودرا به نیرنگها وفریب دادند  اختلافهای ناشی از ظاهر بینی همه را از هم جدا ساخت  
چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد 
موسی  با موسی  در جنگ شد 

دین جایی ر ا باز کرد ناشناخته مانند یک دشمن هجوم آود به تمام عقاید وایمانها  ، وفضل فروشی مذهبی شد  مرام ما .

فضل تو چیست  ، بنگر  بر ترسا 
از سر هوس  برون کن سودارا 
تو مومنی  گرفته محمد را 
او کافر  وگرفته مسیحا را 
ایشان  پیامبرانند و رفیقانند 
چون دشمنی تو ، بیهده  ترسا را ....« ناصر خسرو »

وچه گناهی عظیم تر از خون ریزی برای این امر ومردم آزاری . 
نه هرکه دارد شمشیر  ، حرب باید رفت 
نه هرکه  دارد پا دزهر  ، زهر باید خورد !

خلق همه یکسر  نهال خدایند 
هیچ نه برکن  تو زین نهال ونه بشکن 
خون به ناحق نهال کندن اویست 
دل زنهال  خدای کندن  بر کن 
گر نپسندی  همی که خونت ریزند 
خون دگر  کس چرا کنی تو بر گردن ؟..« ناصر خسرو » 

دیگ خرد ودانش جای خود را به خون ریزی وشکنجه داد دور راه متضاد  همه میل داشتند به قدرت اقتصادی برسند  گرسنگانی که مانند سگهای هار تنها پاره میکردند  هیچکس نپرسید این تناقص کجا بود  وچرا ناگهان بر سرما فرود آمد ؟

امروز اقتصاد  نوین بر خلاف  های هوی که دارد نتوانسته  دنیا را بسوی سعادت  ببرد  گزارشهای سازمان ها مختلف  خبر از  ۰۸٪ کمبود غذایی مردم را انتشار میدهند  خوب عده ای از سیر شده های دنیا  که اکثریت عظیمی را تشکیل میدهند  این دنیارا راه میبرند  خوشبختی وبدبختی خودرا فقط در (اقتصاد ) 
میبینند  وگرسنه ها درفکر رفع حوایج خویشند  ویا قناعت پیشه کرده اند .
گرچه گرد آلود قرم شرم باد از همتم 
گر به آب چشمه خورشید دامن ترکنم .
دیگر نمیتوان این مردم از بند گسیخته ورها شده از قفس را  دعوت نمود برای بنیان  گذاشتن یک فرهنگ در جاییکه هنرمند دزد وآدمکش از آب در میاید بی هیچ احساسی وهیچ پشیمانی سپس هم جان میسپارد وبا ابهت بخاک سپرده میشود !  ما در پی کدام گنجیه هنری خویشیم ؟ این بحث ادامه دارد ! ث
ثریا / اسپانیا « لب پرچین »  پنجشنبه ۱۲ آردیبهشت ۱۳۹۸ خورشیدی .
---------------------------------------------------------------------------------