ثریا ایرانمنش « لب پرچین »
---------------------------------
بنی ادم اعضای یکدیگرند !!!! کجاست سعدی علیه الرحمه که ببیند بنی حمار امروز اعضای یکدیگرند که درآفرینیش هریک زیک خرترند !
بجای کمک وامداد رسانی به مردم بدبخت وفلاکت زده وخانه بر باد داده برایشان سینه زنی میکنند ونوحه میخوانند و دراین سو نیز برایشان بجای کمکهای بهداشتی وغذایی ودرمانی گفتار الواح مقدس را میفرستند !!!!
خوب دیگر جایی برای گفتگو وسخن نمانده است .
زندگی ساده تر وبی پیرایه تر از افکار وتصورات است ممکن است طوفانهای شدید رگبارها درروح کسی نعره بکشند وببارند اما ظاهر همان حرکات وهمان آداب ورسوم عادی زندگی را به مرحله اجرا میگذارند وما ؟
ما همان کوته وتهی دستانیم که اندوه خودرا بوسیله این گفته ها ویاتفکر فرو میدهیم دیگر به آنچه رفته نمی اندیشیم به آنچه پیش خواهد آمد اندیشه خواهیم نمود دیگر نا ملایمات رنجی بر ما تحمیل نخواهند کرد یکبار بما رنج داده اند ویکبار هم تصور آنرا گویا همه عمر ما صرف دردهای مضاعفمان میشود .
شب گذشته صدای ربنای شجریانرا درگوشهایم نشاندم وهمان آواز « نی زن » با خود گفتم چگونه دلشان آمد این صدای ملکوتی را درگلو ساکت کردند وچگونه هنوز به پیکر بیمار او رحم نمیکنند وبرایش مستند سازی روی صحنه میاورند اگر او سلامت بود امروز از جای برمیخاست وبه فریاد مردم میرسید همچنانکه در زلزله بم رفت اما اورا نیمه کاره رها کردند وپشت اورا خالی نمودند دریغ ودرد از یک آگهی برای بردن جایزه بزرگ خسروی آواز ایران درعوض زنکی لچک به سر را بعنوان برنده جایزه آقاخان !! معرفی نمودند !
یکی با هوشی کم واندک واندیشه های کوتاه بخیال خود نظرش قطعی ومسلم است درکنج خلوتش عقایدش را همچو تیغ برنده وقاطع تنها برای دهه هفتادی ها وهشتادی ها !!! بیان میکند چیزهایی که دیگران درمغز او کار گذاشته اند او تنها درجا بجا کردن آنها کمی تلاش بخرج مید هد . درهر موضوع وموضعی کار برد دارد واظهار نظر میکند وچنان رشته هارا بهم میبافد که جای هیچ نگرانی وشک ویقینی باقی نمیگدارد گویی غیراز عقیده او دیگر عقیده ای وجود ندارد مغز او لاک ومهر شده است ودر داخل مغزش نیز جولان وحرکتی نیست آنچه را که میخواند ویا ازراه گوش باو تلقین شده بدون تعدیل وتعبیر برای همه باقی میگذارد همه چیز در مغز او درحال نوسان است بر عکس حماران که همه چیز درمغزآنها منحصر وجامد مانده است .
در جایی خواندم درلهستان مجمع کاتولیکها مشغو ل سوزاندن کتابهای « زاله » میباشند وهری پاتر یکی از آنهاست ! که بر ضد انجیل وکتاب مقدس در آ ن سخن رفته وعلم جادوگری را بمیان کشیده است خوب کم کم این أتش دامن همه کتابهارا خواهد گرفت .
وحضرت پاپ فرموده اند که ما میدانیم بر پسران وزنان چه ها رفته وزن ها دراسارت مردان میباشند اما .... سکوت !
ای زن ! تو تنها زائیده اراده خالق نیستی بلکه سرچشمه ای از هنر وتصورات مرد هستی آنها مرتب سر به اسمان دارند و وروی خودرا از زیبایی تو میپوشانند شعرا بر اندام تو تازه هایی از طلای ناب شعر میدوزند و. هنزمندان ونقاشان ومجسمه سازان از وجودت برای شاهکاری خود بهره میبرند ودریاها گوهر های خودرا نثار پاهای زیبای تو میکنند درختان شکوفه های خودرا برای زینت تو عرضه میدارند اما جفت تو وآن مرد از تو روی میگرداند چرا که ازتو واهمه دارد.
واین را از گذشتگان به ارث برده است بنا براین تنها به زور بازوی خود متوسل میشود وترا درون گونی کرده بر پیکر نحیف ونازک تو شلاق میزند مرد همت وتوانایی ترا ندارد او حتی یکبار هم دردهای زایمانرا تحمل نخواهد کرد برای همین کمبود ها خودرا برتر از تو میداند .
ادیان را مردان بوجود آورده اند وخدا تنها یک مرد است ومردان راه او نیز دست دردست هم نهاده برضد تو بر میخیزند / بر ضد زن این شاهکار خلقت .
مالش صیقل نشد آیینه را نقص جمال
پشت پا هر کس خورد درکار خود بینا شود .....« صائب تبریزی »
پایان
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » به روط شده ۳ آپریل ۲۰۱۹ میلادی برابر با ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی!