یکشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۹۸

آزادی ای تهمتن

آزادی  کلمه ای گرانبها که باید درون موزهای دنیا ویا درزیر زمینها پنهانی آنرا یافت  هنوز کمی میتوانیم نفس بکشیم تا قبل آز آنکه رباطها حمله کنند ودنیا یکی شود وما تنها یک رباط گوشتی شویم ویا نیمی انسان نیمی پلاستیک  ما در سر زمینمان معنی   آزادی را با استبداد وخود خواهی  اشتباه   گرفته ایم   بنا براین هرکسی آزادی راتنها برای خودش میخواهد  واین همان عبودیت است  آزادبودن بدون در نظر گرفتن آزادی دیگران  متفکری بزرگ  گفت  ”نخستین  وبارزترین  علامت رشد وبلوغ  ملتی  در این است  که هر فردی  مراعت   حقوق دیگران را وظیفه خود  بداند ”

ما ظاهر ا رژیم مشروطیت را  از اروپاییان قرض  گرفته ایم  حتی قانون اساسی  خودرا از روی  قانون آنها  نوشته وتدوین   کردها یم  ظاهر اصل آزادی  فکر واندیشه  وعقیده  وتساوی   افراد را درمقابلر  قانون قبول کرده ایم  اما چیز که درسر زمین بدبخت  ما نبود آزادی ومساوات  بود از همان کودکی در مکتب ومدرسه بین بچه ها فرق میگذاشتند معلم همیشه با آن شگردی خوب بود که پدرش مثلا دربازار تاجر بود وحجره داشت این حجره داری هنوز هم ادامه دارد وهنوز این بازار  است  ونوچه ها وپس مانده ها آنان . 
حزبی که درست نشده بود اکر هم چند حزب فکسنی بودند در درونشان همیشه مرافعه وانشعاب بود  وبجای خدمت بخلق دچار چشم هم چشمی  میشدند 
دو هفته دیگر براای دادن رای به نخست وزیر جدید که در مجلس کرسی به دست نیاورد باید به پای صندوقهای رای برویم من به این حزب واین نخست وزیر علاقه دارم زمانی  نیز بکلی از سیاست کنار کشید حال دست عواملی که درخارج زندگی میکنند به حزب جدید ووکس دلارهای زیاد تزریق کرده اند واورا پرورانده وگویا میل دارند یک جیم الف اسلامی  نیز در. این  سرزمین  بنیاد  بگذارند بنا بر این کسی به تعلق خاطر من  اهمیتی نمیدهد  باید به کوهها اندیشید وغارها تا به آنها پناه برد .

در سرزمین  بدبخت و فلاکت  زده ما که آزادی مانند یک رویاست  مانند ابرهای دست نایافتنی در اینجا هم باید کمر بندها را محکم کرد واروپا دچار تشنج است ودر مدفوع خودش غرق شده پاریس زیبا عروس شهرهای دنیا امروز دچار بیماری های  گوناگون شده است رهایی از یک دنیای بسته  وآزاد شدن  در روح من غلیان برپاساخته کجا میتوانم فرار کنم ؟ تا دجار یک حکومت پیر دیوانه ومصروع  ویا یک جوانک بی تجربه نشوم .
امروز  کسانی بر مسند حکومتها نشسته اند که میبایست  مورد مطالعه  روانشناسی  چون فروید  قرار بگیرند  چرخهای ارابه زندگی ما دردست آنهاست که میچرخانند  یک تب سیاسی وهذیان همه را فرا گرفته است  دیگر کمتر نوای موسیقی بگوش میرسد هرچه هست بوی گند سیاست میدهد .پایان 
ثریا /اسپانیا /یکشنبه