ثریا / « لب پرچین » / اسپانیا !
بیشترین فریب را نویسندگان وشاعران ما برما تحمیل ودر شعور ومغز ما فرو کردند ، در آن زمانها که هنوز باین شدت کتاب در دسترس خوانندگان نبود ! محمد مسعود یکته تاز نویسندگاه ومترجمان وروزنامه نویس بود کتابی را به زیر چاپ برد ودر دسترس عمو م قرار داد بنام « گلهایی که درجهنم میرویند » سپس به دست مردان حزب توده کشته شد وآنرا برگردن شاهدخت اشرف پهلوی گذاردند این کتاب از روی داستان نویسنده بزرگ امریکایی « کریسیتن تیلور » تحت عنوان « گیرنده نامه شناخته نشد » من این کتاب را موجود دارم مر بوط به جنگ جهانی دوم وهجوم نازی ها به یهودیان وآناتکه توانسته بودند به امریکا فرار کنند .یک رابطه نامه نگاری بین دو دوست !
محمد مسعو د تنها نام هارا ایرانی کرد وبقیه آنرا خودتان پیدا کنید ! ( ارباب بزرگ ما) بمن میگوید تو تاریخ زنده هستی بنا براین هرچه دیده وشنیده وخوانده ای بنویس میدانم که خودشان آنرا ادیت میکنند منهم اطاعت کردم .
تنها باید بگویم در کشو ما نویسنده خیلی کم بود واگر داستانهایی بوجود میامد بیشتر نظم بودند نا نثر تنها افسانه هزارو یک شب وحسین کرد وامیر ارسلان نامدار بود که بصورت قصه درآمد در زبان پارسی قصه فراوان است اما ترجمه نوشته دیگران در قرنهای مختلف وسالهای گوناگون فراوان به دست ما میرسید بعضی ها ناقص / بعضی ها حرمت نویسنده اصلی را داشتند وبعضی ها آنچنان احساسات دراین ترجمه بکار میبردند که که به راحتی میشد احساس کرد که عواطف مترجم درمیان کلمات پرواز میکنند نمونه اش کتاب(زندگی شوپن ) که تمام احساسات جناب تقی خان تفضلی را میشد درمیان آنکتاب احساس کرد ویا ترجمه شکسپیر که خوشبختانه توام با زبان اصلی یعنی انگلیسی بود !
در ادبیات ما حماسه زیاد بود تنها نویسنده ای که توانست جامعه مارا بخودما بشناساند صادق هدایت بود وچند شعر از فروغ ونظم زیبای پروین اعتصامی که متاسفانه با آمدن حکومت جمهوری زنان بکلی از نوشتن وخواندن اظهار وجود کردن از صحنه معاف شدند ! درخارج اما درخشیدند لاکن با زبان بیگانه ! .
داستانها در زندگی نقش بزرگی را بازی میکنند چه داستان دلاوری وپهلوانی ودلیری قهرمان باشد وچه یک داستان پرسوز وگداز عاشفانه مردم عاشق قهرمان داستان میشوند ! مانند خوانندگان امروز که شهرتی بهم میزنند اما در پشت سرشان شاعر وآ|هنگساز گم میشود وتو نمیتوانی بفهمی که چه کسی این اشعار زیبارا سروده وکدام آهنگساز چیره دستی آنرا ساخته تنها خواننده موفق است و برافق میدرخشد وخوب خاموش میشود !
این روز ها بیشتر با کتابهایم سرو کار دارم واین سیر وسلوک را بگونه ای که میخوانم مینویسم . دیگر نمیتوان به یاوه های مردان وزنان مبارز امروز نگاه کرد همه برای قدرت وجیبشان مبارزه میکنند ! آنهارا بکلی کنار گذاشتم . هنوز میان کتب قدیمی میتوان غشق را یافت / لمس کرد وگاهی بر نا امیدی قهرمان آن گریست . شاهکار های بزرگی بوجود آمدند که متاسفانه نویسندگانشان چون همه مانند تولستوی زمین دار ومالک نبودند نوشته هایشان درگوشه ای خاک خورد وسپس کم کم کسانی پیدا شدن واین خاک ر از روی آ|ن کتابها روبیدند وآ|نهارا به تماشای عموم گذاتشند.
تا وقتی \آهنگسازانی نظیر ؛موسورسکی ؛ پیدا نشدند تا بر اشعار زیبا وپرنغز آلکساندر پوشکین آهنگی بسازند کمتر کسی اورا میشناخت ( بوریس گودنف ) بزرگترین حماسه ای بود که سرو.د ومن آخرین اپرایی را که درتالار رودکی آن زمان دیدم همان بوریس گودونف بود منظومه ای قهرمانی ....بگذریم میل ندارم نه بگذشته برگردم ونه خودی بنمایانم تنها این چند خط را بعنوان یاد گار نوشتم تا بگویم بیشتر این بدبختیهای ما از بیسوادی وندانم کاری وفریب نویسندگانمان / گویندگانمان ؟ شاعرانمان میباشد.
مقداری راست ودورغ را سر هم میبافند نظیر حضرت والای جناب ( مسعود بهنود ) وبخورد دیگران میدهند خوشبختانه در کتاب سه زن او / من یکی دوتا ازآنهارا خوب میشناختم هر دو خیانتکار بودند !
عده ای چنان محو جمال این ژیگلوی قدیم شده و گویی فرشته ای از آسمان ادب ایران بر زمین آمده که به عمق مطلب نمیپردازند .
ما مترجمان زبر دستی داشتیم نظیر شادوران محمود تفضلی / میم . به اذین که \انها به نویسنده هیچ خیانتی نکردند وبقیه که امروز نام آنهارا فراموش کرده ام مانند شادروان حسن شهباز که واقعا ادبیات جهانرا بما شناساند ویا دکتر حمیدی شیرازی .
چه کسی امروز آ نهارا میشناسد؟ تنها آواز مرگ قو را همه میدانند چه کسی خوانده اما نمیدانند سراینده اش اوست . بهر روی من معلم ادبیات نیستم تنها گاه گاهی برای روشن شدن اذهام جوانان بدون هیچ دخل وتصرفی ویا کپی کردن از روی نوشته جات دیگران تجربه هایم را مینویسم تو خواه پند گیر وخواه ملال /
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان میشنونم نا مکرر است ........حضرت حافظ
پایان / ثریا / اسپانیا / « لب پرچین » ! سه شنبه ۱۱ فوریه ۲۰۱۹ میلادی ؟!