ثریا ایرانمنش ( لب پرچین » !
در معر که عشق ز جرات خبری نیست
غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست
سر گشتگی ما همه از عقل فضولست
صحرا همه را هست اگر راهبری نیست
یکی گفت مسعود نمرده درحال اغماست ( مانند ثریا ) ودیگری گفت مرده بهر روی او دیگر از نظر فیزیکی مرده به حساب میاید اگر هم زنده باشد تنها یک تکه کلم است نه بیشتر .
ساعت چهار صبح ناگهان مانند برق گرفته ها از خواب بیدار شدم ونشستم میان تختخواب ! چه خبر بود شب گذشته چه رویایی دیدم ؟ وچه کسی از شب من گذشت ؟ نمیدانم اسباب بازیهای رنگا رنگم که دراطرافم بمن دهن کجی میکردند به همراه کتاب تصویر دوریان گری که همانطور نیمه کاره روی میز بالای سرم افتاده نگاهی انداختم بهتر است بروم ببینم در دنیا مجازی چه خبر است دنیای واقعی را که از دست ما گرفته اند مسعود اسدالهی با برنامه جدیدیش آمده بود حدا اقل آهنگی وشعری گذاشت ومارا دوباره بر گرداند ( سولی ) جانی هالیدی ! چه روزهای درخشانی بودند وچه آفتاب دلپذیر در اتومبل گرم تازه دستگاه نوار جای گرفته بود واین آهنگ پخش میشد آفتاب \گرم پاییزی . و...... تمام شد رویا تمام شد آن یکی برنامه را ببینم شاید از مرگ وزندگی مسعود صدر خبری بدهد نه استاد مانند یک شاگرد خوب نشسته بود ودرسش ا که از حفظ کرده بود پس میداد آنکه اورا حمایت میکند دستگاه عریض وطویلی است که متعلق به از ما بهتران است طبیعتا باید آهسته آهسته حرف بزند درحال حال دنیا درمیان دستهای این کثافت هاست .
وارباب بزرگ را ریاست کل سر زمین بزرگ وبی در وپیکر واز اعتبار افتاده امریکار را دیدم ماننند بچه ها لب ورچیده وبرای میهمانانش مکدونالد وپیتزا وسیب زمینی سرخ کرده سفارش داده بود ! یکماه است که دولت درحال تعطیلی بسر میبرد طبیعتا آشپزخانه نیز تعطیل بود !!! او میل دارد وباید که بین مرز امریکا ومکزیک دیوار بکشد اما برای ( ژن های * علیل ودرماند که لقب خوب را بخود داده اند وبا پولهای دزدی وچپاول کردن ملتی - وارد آن سر زمین شده اند دیواری وجود ندارد بلکه فرش سرخ هم پهن میکنند .
خوب آیا بهتر نیست بجای آنکه مارا فریب بدهید وکنفرانس لهستانرا ترتیب داده ومیدهید نتیجه اش از حالا معلوم است مریم بانو با سفرهایش به افغانستان وسایر سر زمین ها در پایگاههای هوایی وزمینی امریکا لشکر مستقر کرده است واین اوست که بجای سید علی بر تخت مینشیند اما لچک همچنان بر سر زنان ودختران مسلمان همیشه درصحنه بجای و با میخ کوبیده شده است ولشکری زنانه بجای سپاه مردانه حاکم میشود تنها جای خر عوض میشود پالان همان پالان است . واین جوانی که من باو امید بسته ام نیز یکی از همانهاست وچه بسا ؟....... بقیه اش بما مربوط نیست / اصولا زندگی آنسوی زمان دیگر بمن مربوط نمیشود من درحال حاضر دراطاقهای یخ بسته صبح زود مانند یک بسته \پیاز نرگس خودمرا میپیچم یکی یکی بخاری هارا روشن میکنم تا بتوانم تنها یک دوش بگیرم ومانند فلان حلاجها لرزان لرزان خودمرا در لباسهای چیده شده روی تخت مییچم خوب امروز ناهار چی باید بخورم ؟! شامرا با چی باید درست کنم ؟ روز گذشته کیبردی را که برای آی پدم سفارش داده بودم رسید اما ..... زبان فاسی را قبول نمیکند زیر هیچ عنوانی حال یا باید آنرا پس بفرستم ویا روی بقیه درون گنجه بگذارم در لیستی که داشتم انواع واقسام زبانها بود غیر از فارسی یا بقول خودشان پرسین ؟! خیلی کلنجار رفتم بیفایده بود
ای پدم خط فارسی خوبی دارد بسیار زیبا وکامل اما این که با آن مجبورم کار کنم خطی سیاه وحروفی را نیزکم دارد برای کارهای من قابل استفاده نیست . واین دلنوشته امروز من است .
خسته از هرچی که بود
خسته از هرچی که هست
خسته از فردایهای دور
چون یک شیشه می صبور
تا سخن بعدی / ثریا / اسپانیا / چهارشنبه ۱۷ ژانویه ۲-۱۹ میلادی /.