ثریا /اسپانیا
تو راست گفتی پسرم کوتوله ها همیشه باندازه همان قد وقواره شان رشد عقلی پیدا میکنند / بیاد روز گذشته هستم که تو اینجا بودی وامروز جایت خالیست . با هم نشستیم وفیلم هوس های بهاری خانم استون را تماشا کردیم من بافتنی دردستم بود زیر چشمی فیلم را میدیدم هنگامیکه فیلم تمام شد .گفتی :
مادر واقعا بتو افتخار میکنم چگونه اینهم سال را تنها گذراندی ؟
گفتم که احتیاج به هیچ ژیگولویی نداشتم تا ارباب وصاخب روح و قلب من شود من خود صاحب همه أنچه را که باید داشته باشم هستم .
از این ژیگولوها وکو توله ها زیاد سر راهم ایستادند اما من زیر چتر. شعر /موسیقی/ سپس نوشتن خودرا پنهان از همه کردم حالم بهم میخورد بخصوص پس از نشست وبر خاست با ان بزرگان اهل دل واهل کتاب حال در کنار مشتی بچه کلاغ که تازه سر از تخم بیرون آورده هنوز قار قار را هم نمیدانند ودرست فرا نگرفته اند وقت خودرا تلف نمیکنم ایران سر زمینم در میان مشتهای گره کرده ام میباشد درون سینه ام میباشد . درون کتابخانه ام میباشد .
نوزده سال داشتم که راهی اروپا شدم شهر به شهر دهکده ه دهکده ها را دیدم تارسیدم بجایی که نبایداطراق میکردم متاسفانه همانجا فرش را پهن کردم اما روحم بطرف سر زمینم بود میداتستم چشمانی در انتظار منند زمانی از بند رهایی یافتم که دیگر دیر بود شما ها ریشه کرده بودید وحاضر به برگشت نبودید شما نیز مانند من آن خاک را بدون آن کوتوله های تازه از تخم لاک پشت در آمده ،دوست داشتید اما نمیشد همه را تربیت کرد مقداری از تربیت ها ذاتی وارثی میباشند متاسفانه امروز این آدمها که زیر لوای مدارک دهان پر کن دور دنیا راه افتاده اند اصالتشان از نوع همان برفهای مصنوعی است که پایت را بکذاری تا لجن فرو میروی آنها فرزندان دشتهای خار خاشاکند نه زاییده کوهستانهای بلند ودست نخورده و رودخانه های شیب دار و پر آب ودماغه ها که فوران میکنند آنها حتی در یک برکه هم نمیتوانند شنا کنند اما خودرا شناگر ماهری میدانند که میل دارند ما غرق شدگان را نجات دهند!!!!
بهر روی من هنوز محکم روی پاشنه های پای خود ایستاده ام تنها نیستم شماهارا در. سینه ام دارم ترا دختران را نوه هارا که برایم افتخار آفریدند نه بی آبرویی
همین تنها راهش این است که از شهر کوتوله ها دور شوم ! .
یک دلنوشته روز سه شنبه اول ژانویه ۲۰۱۹/ اسپانیا ی