چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۷

قانون بزرگ

ثریا ایرانمنش  ”لب پرچین ”
رقیب گفت  در این در چه میکنی هر روز ؟
چه میکنم ؟ دل گم گشته  باز میجویم ....سعدی 

مبارک است در انتخابات سنای امریک  دموکراتها برنده شدند و خوب  خوشا بحال قانون گزاران ؟  قانون برای کسنی است که باید سطلهای زباله را تشخیص داده وهر آشغالی را  درون همان سطل بریزند قانون برای آن کس که در گود سیاست وتجارت با چمدانهای لبریز از سکه مرزهارا در مینورد وجود ندارد ،قانون دیواری است بین دارا وندار .
دریا خاموش خسته  وبی نگ  ویکنواخت در زیر نور خورشید در انتظار طوفان دیگری ست  وعجب آنمه نام همه طوفانها نیز مونث میباد تنها یکی از آنها که صدمه کمتری وخسارت جزیی ببار آورد نامش هاری بود  بقیه همه از جنس اناث میباشند . 
این کوهستانی  که دیروز هنگام غروب مظهر رنگهای رنگا رنگ وجالب بود امروز مانند پیر مردی که دندانهیش ریخته با خانه های کچی وبیقواره  در آن سوی شهر هنوز روی پا ایستاده است .
در این گیر ودار ها ی ناگوار وملال انگیز  در گوشه ی نوری تابید  که امیدها را زنده ساخت  امروز بیشتر امید ها به یاس تبدیل شدند .
دنیا با ادیان احترام میگذارد باید هر یکشنبه به کلیسا رفت ونماز اعشای ربانی را بجای آورد  وهر شنبه در کنیسا سبات را  اجرا کرد وهر جمعه نماز جمعه عبادی سیاسی را بجای آورد  عده ای هم که دیگر اواخر عمرشان رسیده از ترس آتش سوزان جهنم روزی بیست رکعت نماز میخوانند وگذشته ننگین خودرا فراموش کرده اند ،
حال امروز من میان این دو رشته کبود  لایتناهی  وملال انگیز  که مانند حمام های قدیمی ایام پیری طولانی میباشد در پی هیچم ! هیچ نیست جسم است .ماده است . وجود دارد نامی دارد .
چندی چشمه ای از نور وامید  بر دلها تابید  ومردم آن سر زمین خیال کردند که دیگر به زودی از دست اشباح تیره  وبخار دهانهای بد بو  ورنگ سیاه  به دنیای زیباییها پای میگذارند  ودوباره با رنگهای جانبخش وبدیع  وحریر وپرنیان دست خواهند یافت  وآن دنیای فرسوده  را رها کرده جوانان جوانی میکنند وسالخوردگان دست به قلم برده خاطره نویسی را آغاز خواهند نمود  متسفانه اهریمن بر اهورا پیروز شد وحال هر لحظه سایه های وحشت  ویاس بر همه وهمه جا سایه انداخته  وتا لجظه آخر کسی نمیداند چه خواهد شد .امروز خورشید  از پس ابرها نمایان بود و رفلکس  آن بر برج بلند بوداها  افتاده گویی خداوند در آنجا با فرشتگان  هم آواز است  دوباره   به شکار خورشید رفتم ،  هنوز میتوان به خورشید قبل از موتش نام خدایی را داد واورا ستایش کرد  چه کسی میتواند  مرا ملامت کند  که خورشید را ستایش میکنم  واورا بر هر خداوندی  ترجیح میدهم  این نور خدایی  در یک حاشیه نازک وگاهی همه آسمان  پهناوررا در بر میگیرد وزمانی من غم گین میشوم که ابرهای سیاه بر آن سایه می افکنند  /حال باید درانتظار کاترینا بود .پایان
ثریا ایرانمنش ”لب پرچین” 
اسپانیا 
7/11/2018 میلادی