ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !
کم کم فضای مجازی را خواهند بست وخیلی ها از نان خوردن خواهند افتاد آنهاییکه کارشان وشغلشان روی همین چند صفحه یک پا درهوا بوده است ُ واقعا بعضی اوقات هم دردآو راست حتی درمیان این اشخاص ناشناس که ناگهان لقب ؛ استادی؛ هم از اطرافیان وخوش خشت مالان میگرند باید مواظب حرف زدن ویا سٰیوال کردنت باشی والا زبانی تیز تر از همان نوک قلم تراش های قدیمی
چنان در جسمت فرو میکنند که نعره ات تا آسمان میرود .
بعضی ها بیخیال راحت هرچه بگویند آنها گویی پنبه درگوششان کرده اهمیتی باین جماعت نمیدهند وکارشان را همچنان ادامه میدهند به آنها باید گفت واقعا که روحی از آهن وپیکری از سنگ دارید .صد آفرین ! من اطرافم را کم وبیش خلوت کرده ام کسانی خودشان آمده اند وکسانی را که من به آنها بفرما زده ام باخود عده ای را آورده اند من چندان حوصله ووقتی برای اینکارها صرف نیمکنم افکارم را باید خوب متمرکز کنم تا ببینم چه باید بنویسم ودرکجا باید بایستم ودرچه زمانی پرخاشجویی کنم آنهم زمانی دست باین پرخاش میزنم ببینم طرف لیاقت آنرا دارد یا نه ؟! آیا چیز ی بارش هست یا تنها برایمان کتاب میخواند ! وقصه های حسین کرد را تعریف میکند .
درمیان آنها تنها یکنفر هست که من هر هفته درانتظارش هستم وبرنامه اش را بارها وبارها میبینم حرفهایش را کلمه به کلمه زیر زبانم مزه مزه میکنم واو خودش میداند که کیست احتیاجی به معرفی ندارد بی آتکه خود بخواهد اورا دشمنانش شهره ساخته اند واین مزیت بزرگی است برای او .
بد بختی ما امروز دراین است که سیاست با مذهب در یک جوال رفته اند واین جدا سازی بسیار مشگل است وبقول همان بزرگوار افیونی است که درمغزها فرو رفته مردم معتاد شده اند واین اعتیاد به پرستش را نمیتوان با یک دموکراسی مخلوط کرد اصولا معنای دموکراسی را نمیدانند هر جوینده ای در برخورد با ادیان یک فکر دیگر ویا جهان دیگری را میبیند حال بعضی ها تجربه دارند وعده ای باری به هرجهت خودرا سرگرم میسازند وعده ای در فراسوی راهها وفرا سوی عقاید ومکاتب فکری به دنبال حقیقت میگردند وبه دنبال یک آرامش فکری واجتماعی .
امروز مردن وکشته شدن وخون جاری شدن برایمان چنان عادی شده که اگر روزی از این خبرها نشنویم ویا نبینیم گمان میبریم که دنیا به آخر رسیده است ُ هرچند با پیدا شدن آن نقاشی !! عهد عتیق در بیت الحم از حضرت عیسی واقعا انسان باین فکر میافتد که نکند به آخر زمان رسیده ایم ؟! واقعا نقاشی معلوم است که تازه میباشد باید خیلی نادان بود تا آنرا باور کرد درروی ویرانه های یک کلیسا مخروبه یک تصویر نقاشی شده ! خوب شاید من شعورم آنقدر بالا نباشد عاقلان دانند .
بهر روی در این راهی وچاهی که جلوی پای ما گشوده اند نه رهبری هست ونه راهگشایی که حد اقل راهای گذشته را پشت سر گذاشته باشد همه دربیراهه ها غوطه ورند ودرجایی هرکسی دردل به دنبال یک فلسفه یک دین وآیین ویا چیزی میگردند که خود نمیدانند چیست ما امروز در گسترده راهی افتاده ایم که هیچ معنایی ندارد وهنوز به دنبال گذشته میدویم .
این مهم نیست که انسان به جستجوی چه چیزی بر خیزد ودر آغاز چه را .که را بجوید باید اول برای خود ودیگران راه را هموار کند وهدف را مشخص ما تنها به دور خود میچرخیم وسپس خاموش وخسته درگوشه ای میافتیم دردبزرگ ما ایرانیان بیسوادی است بیسوادی به معنای کامل حتی اگر چند پرونده در رشته های مختلف از دانشگاههای بزرگ داشته باشیم هنوز سواد نداریم ُ سواد وآموزش وایتکه برخورد با دیران واحترام وادب ُ نه هیچکدام از اینها درما وجود ندارد زبانمان تیز وکاردی دردست تا مخالف خودرا زخمی کنیم . این است درد بزرگ ما ودراین چد سال مدارس نیز تعطیل یا زیر دست مشتی حیوانات سکس منیک تبدیل به حیوان دیگری شده اند سواد آموزی ودانش چیز دیگری است وآنهاییکه دارای این حسن بزرگ بودند دیگر درمیان ما نیستند تنها چند برگ \پاره واوراق درهم ریخته از آنها بجای مانده اما کتابهای دروس مذهبی وآنهاییکه در پی دین تازی هستند مرتب در مجلد های تمیز وپاک چاپ میشوند آثار کسروی بکلی گم شد چه بسا کسی نام اورا هم نمیداند اما جلال ال احمد وزوجه اش همچنان بر تارک ادبیات جیم الف میدرخشند ( ایرانی که نابود شد ) به دست همین نیمه استادان وخرده پاها وخود فروشان انسان باید خود جستجو گر باشد نه جزوه دیگرانرا ورق بزند وبرای ما تمثیل ومثل بیاورد . چه جای تاسف است . ث
پایان
ثریا ایرانمنش « لب پرچین » !
اسپانیا / 15-11-2018 میلادی .