ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا !
.............................................
مرا زور و پیروزی از داور است
نه از پادشاه و نه ا زلشگر است
سر نیزه از تیغ رخشان کنم
به آورد گه ، بر سر افشان کنم
که آزاده زادم نه من بنده ام
یکی بنده آفریننده ام
سوی تخت شاهی نکردم نگاه
نگه داشتم رسم و آیین و راه ........فردوسی بزرگ
........
و.... ما میخواهیم زنده بمانیم نه اینکه نامی بر صفحه روزگار و یا درخاک فراموشی بسر بریم ، و شما چون باد سام بر ما گذر کنید و همه را بسوی مرگ روانه سازید ،
" راهیان نور" یکی از این قتلگاهای شماست ، ما باید همچو خداوند بر همه نظر داشته باشیم ، خدای خودرا داریم ما از خاک روئیدیم وشکفتیم حال دنیا به رشک وحساسدت افتاده زیبایی ما بیش از ازاندازه بود تا جاییکه اسکندر سرداران خودرا مامور ساخت با زنان ایرانی در آمیزند ونسل یونانیان را تغییر دهند وخون تازه ای به آنها تزریق شود .
وسلوکیان همان باز ماندگان اسکندر میباشند .
مارا تماشا کنید ما یگانه هستیم وزنده خواهیم ماند وروزی سرود حقیقت را بگوش همه عالم خواهیم خواند .
امروز ایا اثری از آشوریان ، یا بابلیان ویا کلدانیان دردنیا هست ؟! جایشانرا به قزافی ها وصدام حسین ها وغیره دادند ، مصریان دیگر مصری نیستند اصالتی در وجودشان نیست آدمهای تازه ای هستند که مسلمانند مصری مسلمان !
ما ایرانی هستیم وایران و پا رس را نگاه خواهیم داشت شما نمیتوانید نسل مارا نابود سازید . ما به شمارهای آدم هایی که از دست داده ایم بر گورهایشان بوسه خواهیم زد سپس گورهای شمارا ویران خواهیم نمود .
شما نمیتوانید ما را زنده بگور کنید زبان مارا نمیتوانید ببرید هرکجا یک ایرانی هست ایرانی بزرگ وجود دارد وآنهاییکه میل دارند در زمره شما وزیر پرچم الهیات گام بردارند همه تبدیل به یک به گور شده اند .
ما میرویم تا در آستانه نوینی گام برداریم ما ازاین پس خدایی دیگر دار یم خدایی مهربان ، سازگا ر و پوشنده خدایی که از بودنش اکراه ندارد خدایی که میبخشد وزیاد ازحد هم میبخشد .
شما تا آخرین سکه هارا بردید وتا آخرین قطره های آب را خشک کردید ، اما بارانی دیگر خواهد بارید غیر از این سیل آبها ، سیلا بها شماررا باخود خواهد برد .
ما فرزندان رستم نوه های زال و زاده سیمرغ هستیم و رستم به خداوند آموخت که بی اندازه در قدرت بودن ، کمال معر فت نیست ..
شما مشتی بیسواد ، بیشعور چند تخمه و مخلوطی از چند نطفه بر سر زمین ما یورش آورده اید تا نسل مارا از میان بردارید آنهم بکمک اربابانتان وأن خود فروشانی که درهمه جای ارویا یک تریبون ویک تلویزیون دارند از خون ما تغذیه میکنند واز پولهای باد آورده شما باد در غب غب میاندازند ، آنها زباله هایی بیش نیستند که بسرعت برق انها را به درون زباله دانی تاریخ خواهیم ریخت .
ما میاندیشیم ، پس وجود داریم و هستیم تنها باید یک " تی پای " بزرگ بر باسن آن خفته گان بزنیم ، که : هی برخیزید نسلتان رو به فنا میرود وروزی دیگر یک ایرانی در دنیا باقی نخواهد ماند به همت حضرت والای بی بی سکینه و دوستانش که هنوز چشم به بقیه سر زمین ما دارند .
برای شناختن ویافتن باید دوید ، آن روز فرا خواهد رسید که فریاد وخیزش کاوه در برار ضحاک بلند میشود آنگاه شما میتوانید شیهه بکشید وفریاد بردارید والهه خودرا بخواهید ما منصور حلاج را داشتیم که تا آخرین دقیقه فریاد انا الحق را از گلویش بیرون فرستاد تا طناب دار حلقوم اورا پاره کر د شما رسوایان عام ، دروغگویان فتنه گر که هنوز واؤه آهنگ را نمیشناسید معنا درگلویتان خشک میشود شما برای راه رفتن احتیاج به عصای کوران دارید وفانوسی تا جلوی پای خودرا بینید .
ومن ! سرودی هستم که آهنگ ومعنا را در خود یکجا جمع کرده است ، آتشی هستم که در نیزار افتاده هستی من از انسانیت و ترکیبی از معنا و آهنگ وسرود میباشد .
و شما ای ایرانیان خفته نشسته در کنار قصر خور شید بیدار شوید نسل کشی ما شروع شده است از دختر بچه های چها ر وپنج ساله تازنانیکه درزندانها بص.رت اسیر به دیوارها میخکوب شده اند ، بیدار شوید غیرت شما کجاست ؟ وشما ای بلبلان خوش الحان که نشسته اید و گذشته های شیرین وبی ثمر خودرا مزه مزه میکنید بلند شوید آن باسن گنده را از روی صندلی بردارید ویکی شوید نه چند نفر در یکی همه یگانه شوید نه بیگانه درهم . پایان
به روز شده :
جمعه 12/10/2018 میلادی برابر با 20 مهرماه 1397 خورشیدی ......