ثریاایرانمشن » لب پرچین « اسپانیا !
.............................................
(ای آدمها که این صفحه را فیلتر مغناطیسی کرده اید باز هم مینویسم )!!!!
شعری از: " فریدون مشیری ، زنده یاد " که به همت نازنینی از راه دور برایم فرستاده است .
موج می آمد چون کوه به ساحل میخورد
از دل تیره امواج بلند
که غریقی را در خویش فرو میبرد ،
و غریوش را با مشت به فرو میکشت ،
نعره ای خسته .وخونین بشریت را به کمک میطلبید
" آه ، ای آدمها
ای آدم ها
و... ما شنیدیم وبه یاری نشتابیدیم
به خیالی که قضا
به گمانی که قدر بر سر آن خسته ، گذاری بکند
" دستی از غیب برون آید و کاری بکند "!
هیچ یک ، حتی از جای نجنبیدیم
آستین هارا بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را ، نگرفتیم
موج ، می آمد چون کوه به ساحل میریخت
با غریوی
که به خاموشی می پیوست
با غریقی که در آن ورطه به کف ها ،
به هوا ، چنگ میزد ، می آویخت
ما نمی دانستیم
این که در چنبرگرداب گرفتار شده است
این منم
این تویی
آن همسایه
آن انسان
واین مائیم
ما !
همان جمع پراکنده ،
همان تنها
آن تنهاییم
همه نشستیم وتماشا کردیم
آن صد ا، اما خاموش نشد
" ای آدمها
ای آدمها
آن صدا هر گز خاموش نشد و نخواهد شد
آن صدا در همه جا ، دائم در پرواز است !
تا به دنیا ، دلی از هول ستم می لرزد
خاطری آشفته است
دیده ای گریان است
هرکجا دست نیاز بشری هست دراز
آن صدا در همه آفاق طنین انداز است
آه ، اگر با دل وجان ، گوش دهیم
آه ، اگر وسوسه نان را بیک لحظه
فراموش کنیم
" آی آدمها " را
در همه جا می شنویم
در پی آن همه خون ، که براین خاک چکید
ننگمان باد این جان !
شرممان باد ، این نان
ما نشستیم و تماشا کردیم
در شب تا رجهان
در گذرگاهی ، تا این حد ظلمانی و توفانی ،
در دل این همه اشوب وپر یشانی
از پای فرو می افند
این که بردار نگو.نسار شده است
این که با مرگ در افتاده است
این هزاران و هزاران که فرو افتادند ،
این منم
این تویی
آن همسایه ، آن انسان واین مائیم
همه ما !
همان جمع پراکنده ، همان تنها ،
آن تنها مائیم
اینهمه موج بلا درهمه جا می بینیم
| آی آدمها | را می شنویم
نیک میدانیم
دستی از غیب نخواهد آمد
هیچ یک حتی یکبار نمیگوئیم
با ستمکاری ، نادانی ، اینگونه مدارا ، نکنیم
آستین ها را بالا بزنیم
دست دردست هم از پهنه آفاق برانیمش
مهربانی را ، دانایی را بر بلندای جهان
بنشانیمش
آی آدمها ، موج می آید .......
...........
شادروان فریدون مشیری / با سپاس از آن مهربان و نازنین دوست داشتنیم .
.......
روز گذشته دخترم گریه کنان تلفن کرد وگفت مادرجان ! تو میدانی بی سر زمینی یعنی چی ! اما دیگران نمیدانند .
به روز شده درتاریخ 13 /10/2018 میلادی ؟!ثریاایرانمنش / اسپانیا » لب پرچین « .