جمعه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۷

دلمردگی !

نه ، نه ، اینبار گفته های حضرت شاه عباس کبیر  از کلاس ما بالاتر بو د! 
بلی این بارایشان به زبان انگلیسی سخن میفرمودند آنهم  انگلیسی که گویی ا زناف تکزاس  بیرون آمئه ، نه ! درکلاس ما نبود  بنا براین نیمه کاره  از ایشان خدا حافظی کردیم تا باجوانان  ومردم سراسر جهان گفتگو کنند !!!

روزیکه خمینی آمد اولین حرفش این بود :
تبلیغ کنید ، تبلیغات خوب است مردم را به دور شما جمع میکند وبرای  مثال گفت :
مرغ برای یک تخم مرغ دنیارا  از سرو صدا پر میکند بسکه قد قد میکند وغاز بیچاره میرود درگوشه تخی چند برابر تخم مرغ میگذارد کسی به آن نگاه هم نمیکند ، چرا که غاز بیصداست !

حال من امروز بفکر پسرانم افتادم ودخترانم که انگلیسی را درحد یک دیپلمات  با لحجه صحیح و درست حرف میزنند وهیچگاه هم آنرا به معرض نمایش نگذاشته اند ، پسرم  روی سن  برای آنچه که سا خته ویا درحال ساختن آن است با اسکریم های بزرگ برای صدهنا هزار نفر سخن میراند با یک تی شرت یک شلوار برمودا  بی هیچ ادا واصولی ، بچه هایش را وادار  کرده که چند زبانرا بخوانند ، روسی ، آلمانی ، فرانسه وخوب زبان انگلیسی  واسپانیایی هم زبان اصلی آنها میباشد .

داماد عزیزم هنگام گرد هم آیی فامیلی دستور میدهد که باید تنها به زبان من  ا(سپانیایی ) حرف بزنید  » هرچه باشد صاحبخانه است «!چون من آنقدر گشاد بودم که حتی چند کلمه انگلیسی یا فرانسه راهم فرا نگرفتم ، 

بنا براین تنها کسیکه جرئت ندارد بگوید چرا به زبان اصلی من )(فارسی ) حرف نمیزنید د ؟! منم ! در گوشه ای ساکت مینشینم ودیگر گوش نمیدهم که چه میکویند مانند یک میهمان غذایم را میخورم  واز سر میز بلند میشوم میروم به دنبال کتابی یا مجله ای ، واگر احیا کاری داشته بام با زبان فارسی بابچه  ها حرف میزنم  خوشبختانه همه آنها فارسی را ازمن بهتر میدانند  اما خواندن ونوشتن  زبان مرا نمیدانند .تنها یکی از آنها  رشته تحصیلی خودررا به زبان فارسی اختصاص داد !

حال چند روز دیگر تولد من ونوه ام دریک روز است ! بنا براین مانده ایم که چگونه آنرا برگذار کنیم  ، من از فرصت استفاده میکم ومیگویم با هرکدام جدا جدا ناهار یا شام میخورم !!! بمن چه مربوط است .

این از نتیجه ازدواج های هجرت است ! وحیر ت انگیز ، هنگامیکه مثلا خانواده  داماد اسپانیایی باربکیو دارند همه را دعوت میکنند ، اما همه ناگهان به یکسو میروند ، بنا براین خواهش کرده ام مرا دعوت نکنید چون از باربکیو بی نهایت بیزارم . 

تنها به یک خانه میروم خانه دخترم که سعی دارد با بچه  هایش فارسی حرف بزند وبه آنها فارسی یاد بدهد وآنها بمن  پس میدهد ، با بقیه بیرون غذا میخورم در سکوت مانند یک غریبه ! به تماشای مردم مینشینم ، حرفی ندارم با آنها بزنم سه پسر شیطان ویا سنگ مرمر اهل کوهستان سیبریه !!!

 اگر نمیدانستید وتا بحال متوجه نشده اید ، بدانید وآگاه باشید من امریکا ، روسیه ، ایران واسپانیارا سر یک میز جمع کرده ام !! مرافعه ای هم بین آنها پیش نیامده است هرکس به راه خود میرود .شاید حرمت مرا دارند کسی چه میداند  هرکدام سرشان درون بشقابهایشان میباشد ، مشروب هم نداریم غیرا ز یکی دو شیشه   ابجو یا یک بطر  شراب همین نه بیشتر حق سیگار کشیدن را هم ندارند مگر درفضای باز .من دیکتاتور نیستم ، اما باید این جماعت را نگاه دارم چون ، چون نوه هایم دردست آنهاست . پایان 
ثریا / اسپانیا / لب پرچین / جمعه سوم اوت 2018 میلادی .