پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۷

امریکا ، امریکا

ثریا / اسپا نیا / 
از یادداشتهای روزانه 

داشتم گوشواره ای که شکسته بود میچسپاندم ، چسپ همه انگشتانم را آآغشته کرد  دستمال کلینکس نیز به دستهایم چسپید ،  با آستون انهاراپااک کردم و....ناگهان بیاد " او " افتادم ، کسیکه این گوشواره ها را بمن هدیه داده بود !  اوف .... سالها میگذرد ،   برایش ایمیلی فرستادم ، منتظر نبودم جوابی دریافت کنم ، هرچه باشد خیلی زمان  از رفتن او میگذشت / جوابش آمد ؟

 - حالم خوب است ، از دفتر این وکیل به آن وکیل از دفتر این نوتاری به ان نوتاری واز ترجمه  به آن یکی میروم ، کار ثابتی ندارم ،  وکیل شدم ، اما اینجا توی سر سگ بزنی وکیل است آسانترین درس یکی طبابت ودیگری وکالت  ؛ چون تنها باید کتابهارا بخوانی وقوانین را ازحفظ کنی  و چند  تجربه انجام بدهی ، تنها یک سلمانی ارمنی دارم گا هی با او چند کلمه فارسی حرف میزنم .

این آمریکا ، آن امریکایی نیست که تو دیدی ویا درفیلمهای گود ی گودی ، آنهارا تماشا کردی 
این آمریکا آمریکای  :"هومر سیمسون " است  تنها شکمش بزرگ است اما کله اش خالیست ، زنانشان همه همان  »مارج سیمسون" هستند که از میان موایشان پرنده پرواز میکند ، تنها دلخوشی آنها خرید است وشب در کنار همسرشان ویا رفیقشان بخوابند .

آن خانواده نایس  " اینگلزها "  جایشانرا به خانواده سیمسونها دادند ،  مانند اینگلزها سه بچه دارند که هیچگاه بزرگ نمیشوند ،  " بارت " پسرشان نماد ادب و تربیت است ودر مواقع ضروری شلوارش را پایین میکشد و ماتحت خود را  بتو حواله میدهد ، اینجا باید پول داشت  و اسلحه ! مانند همه جا ، حداقل  دراروپا ی کهنه وقدیمی این بیرحمی هنوز راه نیافته وهنوز در فکر مردم میباشند .

از ایرانیان پرسیده بودی ، معاشرتی ندارم با هیچکس   واگر گاهی یکی در دفترم بخاطر  مسائل اقامت حضور یابد به آنها میگویم " هیسپانیک " هستم از کلمبیا امده ام ،  
در  سریال  "خانه کوچک " آن سوپر مارکت را بیاد داری ؟ خانواده  اولسونها ؟ 

آنها جایشانرا به مستر برنز داده اند ،  که صاحب تام الاختیار است  صاحب جان وما ل مردم ،  درون خانه اش همه چیز یافت میشود از موش تا موشک ،  یهودی تبار است  وعقده ای ، امریکا  ، یعنی خانواده سیمسونها ومستر برنز !!

حال دنیا میخواهد از روی آن الگو بردارد  مستر برنز صاحب دنیاست  ارباب غذا ، آب ومواد سوختنی دارو   وتولیدات صنعتی ،  و غیره ، زمین در إتش بیخردی ها میسوزد ،  ماههاست که هنوز دود از ایالت کالیفرنیا بر میخیزد ومن درعجبم که مردم چگونه تنفس میکنند ؟.

برایش نوشتم ، 
منهم در امریکای کوچک زندگی میکنم  ، از امریکای بزرگ بخاطر اتومبیل فرار کر دم حال دراینجا باید هفته ها درانتظار باشم نا اتومبیلی پیدا شود تا مرا جا بجا کند ، تنها یک خط اتوبوس آنهم هر چهل .پنج دقیقه لک لک کنان از جلوی خانه ام میگذرد وآنقدر اطر اف دهکده وکوچه پس کوچه هار ا دور میزند که حال تهوع بمن دست میدهد ودروسط راه باید پیاده شوم وبالا بیاورم . 

دراینجا هم هفته پیش نزدیک سه هزارو وهشتصد هکتار زمین وجنگل در والنسیای زیبا سوخت وچهل خانواده بی خاتمان شدند ، هنوز دود در حلقوم ماست این جنگ اقتصادی از جنگ اتمی خطرناکتر  است ، زمین دیگر جایی برای زندگی وزنده ماند ندارد  ، د رئسر زمین خودمان جناب وزیر فرموده اند :

نا پنجاه سا دیگر ایران نه اب دارد ونه نفت !!! خوب بجایش سجاده دارد ومهر نماز ساخت چین وکفن و تابوت ، آبهای زیر زمینی را که فروختید ، نفتهاراهم به دوستانتان پیشکشی دادید گاز راهم که دارید میفروشید زنا ن ودختران  را نیز به معرض فروش گذارده اید ، شکم شما سیری ناپذیر  است ودست کمی از همان مستر برنز ندارید ! 
هر چه باشد فرزندان اصیل قوم ابراهیم میباشید .

- پرسیدم ایرانیان مشغول چه کاری هستند ؟ 
کفت  سر یکدیگرر ا کلاه میگذارند ویا دست به کارهایی میزنند که از عهده من وتو بر نمی آید ، ما بد جوری تربیت شدیم ، بازی را بلد نبودیم با دست باز بازی کردیم ، 
نوشتم : 
مهم نیست من خوشحالم ، حد اقل میتوانم سرم را بلند کنم وتفی به روی آسمان  بیاندازم  ، تو چی ؟ 
نوشت ؟ بی تفاوتم ، مردمی برایم وجود ندارند خودم هستم با درون خود ومانند تو با کتابهایم و ارامشی که د رسکوت خانه ام بر قرار است ، برون بمن مربوط نمیشود ، دستدار همیشگی تو ؟ فرزانه 
خوشحال شدم ، با هر بدبختی بود  گوشواره ها را چسپاندم و آنها را در قوطی خودشان جای دادم هر چه باشد یادگار دوست است . 
ثریا / اسپانیا / پنجشنبه  09  اوت 2018 میلادی /.