جمعه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۷

بهلبد

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا !
-------------------------------

شب گذشته جناب " مهرداد پهلبد "همسر والاحضرت شمس پهلوی در سن 101 سالگی در جنوب کالیفرنیا جهان را بدرود گفت !
حال بهترین وبا وفادارترین دوست محمد رضا شاه به کنار او رفت ، دیگر چندان تنها نخواهد ماند ، 
مهر داد پهلبد " مین باشیان " با همسرش والاحضرت شمس پهلوی  در شروع ازدواج خود به دین مسیحیت پیوستند ،  والاحضرت شمس بنیان گذار سازمان شیر و خورشید سرخ ایران بود و آخرین پست مهرداد خان  ریاست عالیه وزارت فرهنگ وهنر ، مردی با ادب ، متدین ، و آداب دان و بسیار رقیق القلب و مهربان بود ، روانش شاد 

امشب ، زمین ،  تمام گناهان خویش را 
بدرود گفته است 
 زهد سپید برف 
کفر زمینیان را در خود نهفته است 
این سیمگون نقاب 
بر چهره  سیاه طبیعت 
 زیباترین  دروغ جهان است !!

ای پیر درخت ، باران  چه گریه ای است 
 گریه ای به وسعت اندوه آسمان 
 بر غفلت  زمین 
 گریه ای که صبح دروغین برف را 
 در شام نو جوانی  نا پایدار تو 
 تاریک میکند 
.................
حضرت رهبر مسلمین  جهان ومستعخرین  امت ها فرموده اند " 
هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند ! 
" چرا که خود ایشان غلط فرموده اند " 

راست گفته ، او از راز و رمز طبیعت ما ایرانیان و چهرهای منفورمان باخبر است ، 
بهر روی زمین دارد از هم میباشد ، بی آبی و خشکسالی همه دنیارا تهدید میکند  دیگر کسی بر سر نفت نخواهد جنگید بلکه بر سر هر قطره آب خون ها ریخته خواهد شد ، پشه های  نامریی که پیکر ما را تکه تکه کرده اند وحال تلویزیون و رادیو ها اخطار دادند  که شپش  " تب کنگویی " نیز وارد شده ویکی  شب گذشت جان خود را ازددست داده است . بی آبی آتش افروزی های عمدی ، و....هجوم پناهندگان درمیان  ( اوپن آرم  ،بازوان باز ) !!!باخود همه چیز هارا سوقات خواهند آورد .

خوشا به سعادت  آنهاییکه راحت درون جت های خود وخانه های هوایی خویش بر روی کره زمین نشسته اند وبه ما  میخندند وهر آن کبریتی را بسویی میافکنند ویا سیلابی به راه میاندازند تا زمین نابود شود  ۀ بکلی نابود شود ، 

آیات مسیح نیز دیگر کار گر ینست  ود او نیز مرده و حال باید درانتظار پیامبر جدیدی نشست که دوباره از خاک خدای یهوه برخواهد خاست  ما گنهکاران باید درآتش بیخردی وظلم دیگران بسوزیم  ، درحال حاضر اطراف ما شعله ها سر کشیده اند وگرما بیداد میکنند ، هم جنس بازان با پرواز باد کنکهای رنگین  جشن گرفته اند وزنانی که  میل ندارند فرزند زائدی باین دنیا بیاورند سر درگریبان و اندوه  خوش فرو برده اند چرا که سقط جنین قانونی نشد ! 

 دیگر نباید نه به اخبار گوش داد ونه شنید ونه دید ، باید درسکوت وتاریکی مانند موش کور ، کورمال کورمال به زندگی گیاهی خود ادامه دهیم وبه دروغها وفریادهایی که از جانب مشتی دیوانه با مشت های گره کرده بر میخیزد بنگریم وهر آن بترسیم که قربانی بعدی ما خواهیم بود ؟ .

حال باید  درها را به درون  باز کرد و از درون  چیزهای گمشده را یافت و با یاد آنها دلخوش کرد ، ماتیکی خرید وبر لبان پژمرده رنگ مالید تا به دروغ بگویی که نوجوانم 
نه ً  !  ...دیگر نه به دیار دوردست میاندیشم ونه به فردای نیامده ، به همین ساعت که میتوانم خودم را خالی کنم میاندیشم ،  سر زمین کودکی من مرد ،  خورشید ان خاموش شد و در ظلمت و سیاهی و تباهی فرو رفت ، در این آفتاب داغ نیز نمیتوانم دوام بیاورم ، بهر کجا روم اسمان همین رنگ است ، غیر از جاهایی که ( جای ما نیست وجای از ما بهتران است ) ! !
حال شب با چشمان گشادش جلوی من ایستاده  ومن از فرا سوی تاریکی آن  به قله های مه الودی مینگرم که کم کم به زمین فرو میروند و زمین صاف میشود ، یکنواخت ، تا طرحی نو براندازند  و دیگر من و ما نیستیم .ث
پایان 
 ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا  / 10/ 08 /2018 میلادی  ! ....
اشعار : نادر نادر پور از کتاب صبح دورغین .