شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۷

به تو !

ثریا / اسپانیا  / » لب پرچین «!

برای ک. ج. پ.

ای مهربان دور !
امروز  بر حسب تصادف روی یوتیوب آن  آهنگی را که برایم فرستاده بودی برای چند مین بار گوش دادم ، هم اصل آن وهم کیه آنرا ، همان که » دسته دسته گل رز«  بردامنم افشاندی  تا بگویی عاشقت منم !

ناگهان یک صبح به درکوفت و کسی گفت سلام ،
وبی تعارف ، گفت ترا دوست میدارم 
نه باورم نشد ، هنوز هم باور ندارم ، عشق ودوستی این روزها وزنی دارند به قیمت چندین هزارا دلار که هرروز هم بالاتر میرود .
بهر روی  من چنان مانند شمع واژگون بودم  که خبر از خویش نداشتم .
 تو مرا بلند کردی وبرایت نوشتم ، میدانم آنهارا میخوانی ومیدانم چه بسا  از هرکدام هم کپی برداری ، پر دویدی با سرعت و من جلویت را گرفتم با متانت و رفتم .

ای مهربان راه دور 
اکنون هردو در دو سوی  جهان ایستاده ایم ، نمیدانم به آرزویت رسیدی وبه سر زمین رویاهایت سفر کردی ویا همچنان درکنج خانه نشستی با آن دستگاه تا عماق دنیا رفتی وامروز ... نمیدانم درکدام جبهه خواهی جنگید ، امروز که سر زمین آباء واجدادی تو ومن بر لب پرتگاه ونیستی قرار دارد ، آیا باز درهمان  مجمع ( شهداء) خواهی ماند ویا با ملت ایران همراه  خواهی شد ؟ /

چه بسا شاهین بخت بر شانه ات نشست وناگهان دستی ترا بیرون کشید وگفت این است مرد امروز ما وتو نباید سیمرغ را فراموش کنی ! 
من چون سایه درکنارت بودم ،  واینک  گمان نبرم که  نام تو ، نامه و ، پیک تو ، پیغام تو بمن برسد .

ای کاش آن سیاهی شب از روی تو برمیخاست  ومن یکسر به ویرانی  وبیکرانی تو پرتاب میشدم .
با مهر فراوان وسپاس از لحظات خوبی که د رمدت کوتاهی بمن دادی . ثریا 
اسپانیا / شنبه چهار اوت 2018 میلادی .امردادماه 1397 خوشیدی !