پنجشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۹۷

استبداد

ثریا ایرانمنش » لب پرچین « .اسپانیا !
..............................................

» اویلو گه  شنایدر  »  فیلسوف آلمانی «

"زنجیر های استبداد  درهم شکسته  ، ای مردم خوشبخت  آکنون فراسوی  شما، مردی  آزاد است  .
دور افکندن خرافات  ، درهم شکستن  قدرت ابلهان ،  برای حقوق انسانهای والا ،  اینها کار نوکر شاهان نیست ،  برای اینها  ارواحی  لازم است که مرگ را  بیش از تملق و فقر را بیش از غلامی و نوکری  دوست بدارند .....
و بدانید که در صف چنین آزاد  مردانی  روح من  از دیگران  جدا نیست  ."
-------------------------------------------------------------------

بنظرم کمی کوتاه میامد ، یعنی پاهایش گوتاه بودند ( این نتیجه همان قندان کردن بچه های در گذشته بود که  پاها رشد نمیکردند ، ) .
سر و گردن قوی دارد و بازوانش که معلوم میشود در کارگاه  بدنسازی خود را  درشت کرده اند ،  رنگ چهره اش طبیعی است  ، چشمانش مانند دو برکه  پر آشوب  که روی آنهارا خزه های سبز گرفته باشند  بی تامل دریک جا نمیمانند ، پیشانی بلندی دارد و دهان   و لبانش باریک و بسته  چانه اش محکم ! گاهی ته ریشی دارد وزمانی آنها را ازته میتراشد ، موهای سیاه او  که معلو م است رنگ شده  در اطراف سرش  جدا ایستاده اند  نیرویی فوق العاده در سخن رانی وحرف زدن دارد ، چشمانش را مرتب درکاسه  میچرخاند ودرست چشم در چشم شنونده نمی دوزد گویی میترسد که اسرار درونش فاش شوند . این چشمان گاهی با خشم  وزمانی گود افتاده  با برقی مبهم  نه از سر مهر بلکه از سر خشم  در کاسه خود بحرکت در میایند . تبسم زیبایی  دارد  وپس از یک تبسم فورا لبانش را گاز میگیرد . من مرتب  همه حرکات او را زیر نظر دارم ، راستی و درستی و بیگناهی  دراو کمتر دیده میشود ، |برای سیاست هیچگاه نباید بیگناه بود | ! اثری از خشونت ذاتی دراو دیده نمیشود ، اما اگر لازم باشد به راحتی  کارد درسینه ات فرو میکند وسپس  آنرا بیرون کشیده پاک میکند وبه راه خود ادامه میدهد  ، 

در حال حاضر ما ، یعنی ملت سر زمین اریایی  روزگار سختی را میگذراند  ،  وبه هر  علفی که از آب بیرون میزند دست میاویزد بلکه نجات دهنده باشد ، اما اکثرا بفکر پر کردن  جیبهایشان میباشند ، مر تب طلب میکنند ! برای چند کلمه حرف که ما هم آنرا بلدیم مرتب  مارا  تشویق میکنند که .وجهی نا قابل بپر دازیم تا از سخنان گهر بار آنها محروم نشویم ! اما این یکی تا بحال  هیچگاه  از کسی مطالبه نکرده است برایش جمع آوری لشکر مجازی بیشتر اهمیت دارد تا پول نقد ، بهر روی او گرسنه نیست !

دشمنان زیادی  دارد یعنی همه دشمن او هستند همه آنهاییکه  دست اندر کار ( اپوزسیون ) سوراخ سوراخ شده هستند همه سعی دارنا معلومات خودرا بیشتر به رخ بکشند  وهمه اورا کنار گذاشته اند واز او ببدی یاد میکنند و معلوم نیست خودشان بیگناه باشند !  ، اورا بباد تمسخر ونیشخند میگیرند  ، اما  او مانند یک بولدوزر میکوبد ویران میکند وجلو میرود  . کاری به او واصل ونژاد او وخانواده اش وجزییاتی  که تعریف کرده ویا میکند ، ندارم  همه ما از یک ریشه اب مینوشیم  ،  آبی گل الود ، گندابی  بد بو و نهری که خشک شده است .

جسارت او  بی حد وحساب است  گمان نکنم درمیان آنهمه آدمهای اطرافش دوستی داشته باشد که چند ساعتی با او  تنها باشد  ، همسری دارد که نامرئی است  ونا پیدا هیچگاه از او سخنی به میان نیاورده است وگویا بیشتر کمک هارا همسر او باو نموده است ، اما درمیان آنهاییکه برایش کامنت میگذارند خیل زنان بیشتر از مردان است !! لشکر زنانه  تنها میتواند انرزی ترا بگیرد ، مردان اطرافش را را آنهاییکه بچشم دیدم چندان چنگی به دل نمیزنند  .

من باو مشکوکم ،  او برای سپاه  کار میکند ؟ آیا قدرتی نامریی درسپاه هست که اورا به جلو رانده ؟  ویا خود به تنهایی دست دراین آتش سوزان نموده است ، به  گفته هایش  گوش میدهم  گاهی یکساعت ونیم بلا انقطاع او حرف میزند چانه محکمی دارد ،   اما زمانی که فریاد میکشد  برایم  تحمل ناپذیر  است . او برای ریاست جمهوری آفریده شده است ، اگر زنده اش بگذارند !.

چه میشو کرد ؟ مردی نیست تا از میان بر خیزد  همه تنها آب نباتی گوشه دهانشان گذاشته اند و خودرا در پشت ویترین ای رنگا رنگ پنهان ساخته  یکدیگر را  میکشند  ، همین  !  چشمم از ولایتعهدی که کم کم دارد رو به پیری میرود ، آب نمیخورد  او حوصله ندارد وبقول خود دغدغه شاهی و ریاست هم ندارد بر سر زمین نفرین شده بی آب وعلف وخشک با مردمی کله شق وبیشعور وکم معلومات . نخبه  های ما در خارج پنهانند ویا از دنیا رفته اند  ، کسی نیست ، نه دیگر هیچکس نیست تا بر خیزد ویک ( رضا شاه ) دوم  ملت بدختی را که با دست خود تیشه بر ریشه خود زد و دربست خود را کلونی کشور شوراها ساخت ، نجات دهد ، آیا باید درهای امید را به روی خودم ببندم ؟ وتنها  به دیگران  امید واهی بدهم ؟ !. 

 آنچنان در خرافات ورمالی وجن گیری غرق شده اند که دیگر نمیشود  آنهارا بیدار کرد . نماز جعفر طیار و جوشن کبیر بهترین  درمان دردهای آنهاست !!!! 
روح من چنان به نشاط وشادانی  محتاج است  که اگر آنرا به دست نیاورد  به هر ترتیبی شده آنرا برای خود میسازد  زمانیکه روزگار تیره وتلخ  فرا رسیده دنیا درحال ویرانی است  شادمانیهای گذشته نیز ته نشین شده اند  دیگر جلوه ای ندارند ،  خوشبختی  درگذشته نداشتم  تا امروز آنرا جلوه گر رویاهای خویش بکنم  واز انعکاس آنها بهره ببرم  ، نه چیزی درمن باقی نمانده غیراز یک رویای نا تمام . ث
پایان 
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 16 /08 /2018 میلادی !. برابر با 25 امرداد ماه 1397 خورشیدی ؟!