ثریا ایرانمنش » لب پرچین « .اسپایا !
.............
ای انسان ، تو خود کمک خود باش .........
به دنبال کتابی میگشتم تا در تختخوابم بخوانم ، همه کتابها رویهم تلمبارند ، آه یک عاشقانه !!! نه! عاشقانه ای در بین آنها نیست غیراز اشعار قدما و معاصروتاریخ وخاطرات مردان بزرگ ، بتهوون به کمکم آمد برای چندمین بار دارم آنرا زیر روی میکنم ؟ به پشت جلد آن نگاه کردم امضا ء مترجم بود که با " مهر و احترام تقدیم " این حقیر شده بود اکثر کتابهایم با این جملات محبت آمیز بمن هدیه شده اند حتی از طرف پسرم ،
کتاب را برداشتم هنوز جلد آن درست بود و هنوز اوراقش تمیز بودند آنرا با خود به تختخوابم بردم ، .........رومن رولان اگر امروز زنده بود چه مینوشت درباره این دنیای ننگین وکثیف ؟ مترجم با خانم : ماری رولان " همسر رومن رولان نیز دوست شده بود و از او نیز نکته هایی درباره این کتاب به دست آورده بود .
...... هوای اطراف ما سنگین است ، اروپای کهنسال در محیطی مسموم و فاسد اعصاب خود را بی حس میکند ، نوعی ماده پرستی خالی از عظمت بر افکار فشار میاورد واعمال دولتها و افراد را دچار اشکار و گرفتاری میکند "........
پنجره ها را بازکنیم دنیا در تنگنای خودخواهی ها بخفقان آفتاده است بگذارید هوایی تازه بخوریم و هوای تازه ای را باز گردانیم در نفس قهرمانان بزرگ ......رومن .
تمام شب به همراه آن موجود در خواب کلنجار میرفتم وصبح دیدم نفسم سخت در سینه ام تنگی میکند ، هوای بدی است هم هوای بیرون وهم درون ، دیدم که زندگی
چقدر برای کسیکه میل ندارد به حقارت روح تسلیم شود سخت و ناگوار است ، نبرد من و نبرد انسانهایی مانند من همیشه بدون افتخار است وکسی تاجی بر سرمان نمیگذارد میدان این نبرد نیز در همین چهار دیواری خاموشمان قرار دارد ، دریک خاموشی ابدی و گسترده بر همه چیز و همه جا ا .
او ، در زیر فشار فقر واحتیاج ، باغم های دردناک و بیماری وحشت ناک خویش با همه کوشش های کشنده در کنار مردمی ابله بزرگترین شاهکار عالم را در یک سرود مقدس وشادمانی بوجود آورد ( سنفنونی ) نهم را که آنرا هم کلیسا به یغما برد ودرآن دستکاریهایی نیز انجام داد وخدارا از آسمان پایین آورد ودر لابلای " نت ها" جای داد به همانگونه که خدارا درقالب مردی فلاکت باری بر صلیب کشید وبه نمایش گذاشت .
او را نمیتوان قهرمان نامید قهرمانان همیشه با زور پیروز میشوند او با قلب وروح خویش بر عالم پیروز گشت ( همان بتهوون ) ! که گفت :
من برای برتری و بزرگی هیچ نشانی غیراز خوبی نمیشناسم !
دراو خصوصیات انسانی بزرگی وجود داشت او خود انسان بزرگی بود وهمه را شاید ازهمین دید خودمینگریست ، انسان بزرگ وجود ندارد ، حتی هنر مند بزرگ هم وجود ندارد آنهایی که ما میبینم بت هایی میان تهی هستند ، انبوهی از آدمهای پست ومنفور گرد هم جمع شده وزمانه راتشکیل داده اند ودرهمان حال زمان را نابود میسازند .
تمام شب با او همراه بود م همه جا رفتم به هرخانه ای سر کشیدم وشکنجه ستمکاران را بر مردم تهی دست دیدم رنج آن مردم را درکام کشیدم وخود گریستم وبا ز از او نیرو گرفتم و برخاستم ، نیرویی عجیبی در این کتاب نهفته است ، دو مرد قدرتمند یکی الهام بخش ودیگری الهام گرفته ، رومن رولان نیز مرد بزرگی بود وبه اصرار ماکسیم گئورکی زندگی بتهون را نوشت ودر راستای همین زندگی او " آن اثر فنا نا پذیر ژان کریستف " را نیز بوجود آورد .
متاسفانه " چپی های ما " خود فروخته ، بیسواد وبیشعور و دچار خود شیفتگی شدیدی شده بودند به همین جهت هم آن حس ملی گرایی ووطن دوستی وآن حس انسانی درسینه آنها تخم نگذاشت وریشه ندوانید آنها به دنبال همان جهانی بودند که امروز دولتمردان میل دارند آنرا یکی نمایند یک جهان واحد ، یک دین واحد ویک اربا ب واحد ومشتی رعیت .
دیگر روحی مانند این موجودان حلول نخواهد کرد این ارواح مقدس وبزرگ قدرتی بسیار نیرومند و نیروبخش داشتند ما نیازی به پرسش از آثارشان نداریم با شنید آوازهایشان چشم درچشم تاریخ میدوزم وتاریخ حیات آنهارا میخوانیم که بما میگویند :
حاصل و عظمت زندگی و مخصوصا خوشبختی جز در رنجها و مشقتها نیست !
امروز این حرفها واین گفته ها دربرابر هجوم این علفهای هرزه روی فضا ی مجازی ، نه تنها تاثیری ندارد بلکه خنده آور است ، باید دوید وبه همراه قافله شد مهم نیست این قافله به کجا میرود بسوی نیستی یا ابدی دراه توشه بسیار است باید توشه هارا تلمبار کرد حتی به قیمت فروش روح و اصالت خویش .
وآن " پرومته " پیروز پس از سالهای مبارزه و تلاش فوق بشری برای چیره شدن بر رنج مشقات پس از کوششهای بسیار که بگفته خود او برای دمیدن روح و شهامت در بشریت بود ، به یکی از دوستانش که " خدارا" به کمک میطلبید گفت :
ای انسان ، تو خود کمک خویش با ش! پایان
.........................................................
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 14/08/2018 میلادی /......
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در افسانه های یونان قدیم ، » پرومته « خدای آتش بود ، که انسانرا خلق کرد با آتشی که از آسمانها ربوده بود، باو جان داد و نخستین تمدن را به انسان آموخت ،
منظور رومن رولان از پرومته همان " لودیک وان بتهون " است .ث