ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
-----------------------------
با انکه درحریم تو بیگانه ام هنوز
مانند حلقه بر در آن خانه ام هنوز
اخباررا که میبینم و درانتظار آن هستم که شاید چیزکی هم از ما بگویند، از آن پسرک تشنه خوزستانی با پاهای برهنه در زیر آفتاب بی رحم پنجاه درجه ، اما نه! سکوت !
اخباررا که گوش میدهم درانتظار آن هستم که درمیان هیاهوی زنان ومردان گوینده وصاحب کمال وفضل ! چیزی هم از آن زنان دردمند سر زمین من بگویند ! نه ! هیچ خبری نیست .
از فلان بچه خرس درون سطل زباله فیلم برداری میکنند واز آن دزدی که به مغازه کوچکی رفته ودارد پولهای صندوق را میدزدد آنهم زیر نگاه دوربینهای مدار بسته ! اما از سر زمین من و کشتن مردان و جوانان وزنان دربند و اسیر خبری نیست !
خواهید پرسید چرا؟
برای آنکه پدرخوانده های سیاسی آنها در دوران بازنشستگی با گرفتن هزاران دلار پول نقد در آن سیرک بزرگ " پاریس" گفتگو وسخن رانی کرده واین گروه کثیف را بعنوان یک آلتر ناتیو تازه به دنیا معرفی مینمایند !!! آن قحبه پیر و همراهانش میدانند دست به کدام شلوار ببرند و بیضه چه کسی را بگیرند !
از آ ن آخوند مرده که یک لگن سفید شاش بچه بر سر گذاشه میگویند ، اما .... محال است از ار زنان وآدمکشان سر زمین من حرفی ویا کلامی به میان آورند واین مردم ؟ .مردمان دگر؟ خیر ! باید برخاست وقد راست کرد وفریاد کشید وصدای خودرا به جهانیان رسانید هرچند جهانیان نیز دیواری گوشتی به رهبری آن قحبه پیر ساخته اند صدای درون را خاموش کرده و زاری و ضجه خودشانرا بگوش جهان میرسانند .
آه ، ! چه مردم مهربانی هستند ، چقدر شادند ، واگر صدا نکننند خواهند مرد با صدا زنده اند ، برای پناهندگان پتوی های قرمز و تختخواب آماده میسازند ( البته با پولهای کمکی ) وهمه جا آنرا به رخ میکشند ، اما ، محال است سخنی درباره آن زن پیر بدبختی که درون سطل زباله به دنبال غذاست حرفی بیمان آورند ! صلاح نیست ، به اینها مربوط نمیشود ، راه هایشان یکی است و تبلیغاتشان باهم دستشان درون یک کاسه است ، چرا بیهوده این سود هارا فدای چند انسان بی ارزش بکنند که جرئت وجسارت آدمکشی و دزدی و چپاوول را نداشته وندارند ؟! .
این دزدان دریایی که قرنها روی آبهای اقیانوسها به دزدی مشغول بودند وهمراه وهم پیمان هم داشتند ، حال درخشکی مشغول همان کارند! وسر ما با فوتبال و تعطیلات خانواده ها و تماشای دریای آلوده بخون و جسد با کوسه های ریش دار گرم است . ث
بگذشت شب ز نیمه و من با خیال تو
مینا صفت بگوشه میخانه ام هنوز
چون گوهری که بر سر انگشتری نهند
آی آشنا بچشم تو بیگانه ام هنوز
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 04/07/2017 میلادی /....
عکس تزئینی واز زنان سبیلوی دوران قاجاریه است !!!