ثریا ایرانممنش » لب پرچین« !
اسپانیا ---------------------
و.... خدایان مارا از بهشتی که خود آفریده بودیم ، بیرون راندند ، گرما وآتش را به زمین فرستادند وکارکنان محیط زیست به مرگ محکوم شدند ویا درزندانها میباشند ، آنها نباید چیزهایی را که از ویرانی زمین واسمان ومادر طبیعت کشف کرده اند بیان دارند .
تصویر بالا را خودم گرفتم ، اینجا جایی است که مرا بیاد سد کرج در قدیم میاندازد وکلوپ واریان ، هرگاه چنان عرصه برایم تنگ شود باین گوشه پناه میبرم تنها یک رستوران دارد ، در میان راه با زمین های بایر و سوخته درختان بی برو بار مینگریستم ، چه دستی درکار ویرانی این طبیعت است در شهر ها درمیان آتش بازی ها ناگهان بمبی هم منفجر میشود وعده ای بخاک وخون میغلطند ، ودر سوئد پاکیزه وتمیز ناگهان جنگلها به آتش کشیده میشوند ، ما زمینی ها باید کم کم محو ونابود شویم وآنها که در بالای کره زمین ایستگاهها وهتلها وکازینوها وکلوپها را ساخته اند خود به راحتی لبخند زنان ما جانوران زمینی را مینگرند که چگونه نابود میشویم یا از گرسنگی وقحطی وبی آبی ویا از شدت گرما جان میدهیم ، از باران خبری نیست واگر هم بارانی باشد بارنی اسیدی وبصورت سیلاب سرازیر میشود آنها مانند یک بازیچه میل دارند مثلا سر زمینی را با خاک یکسان کنند ابرها به راه میافتند وتنها یک شهر را نشانه گرفته آنرا با خاک یکسان میکنند این را بطور وضع امروز در اخبار از صافی رد شده و هزاربار تصحیح شده دید م ، گویی دارم یک کارتن بازی بچه هارا تماشا میکنم جزیره " مینورکا " در نزدیکی جزیره مایورکا ابرهای روی آن ایستادند مانند یک دایره وسیل باران سرازیر شد ومردم عریان با مایوها وحوله ها نمیدانستند به کدام سو فرار کنند .
مادر طبیعت که آنرا بوجود آورده هیچگاه بچه ونوزاد خودرا نخواهد خورد وهیچگاه از مهری که به انسانها ورزیده توبه نخواهد کرد واین خود ما هستیم که با ندانم کاریها و یابی شعوری ویا اینکه باید دنیارا برای ورد پیامبر آخرصاف ومطهر گردانیم وکره خاکی را یکی سازیم دست باین جنایت بزرگ زده ایم .
نه ، هیچگاه نباید ترسید ، از این خدایان قدرت پرست نباید ترسید ، آنها برای کشتن و ویرانی دنیا وسیله های زیادی دارند اما ما تنها مهر درسینه داریم که آنرا نثار یکدیگر میکنیم . با سر سختی تن باین زجر ها میدهیم تا بلکه زمین را از شر شیاطین محفوظ بداریم ، عده ای مغز خر خورده ، دچار وهم شده مشغول نابودی درختان وطبیعت میباشند وخدایان قدرت پرست گرگها را میبایند وآتش به دم آنها میبندند وآنها روانه جنگلهای میکنند گویندگان اخبار با شیوه های فرا گرفته وگردن کج همه این بلاهارا از گرمای شدید میدانند ، چه کسی خورشید را برافروخت ؟ .چه کسی دست درابرها فرو برد وچه کسی دریاچه هارا خشک کرد ودریاها وآب آشامیدنی مردم را برویشان بست ؟ وچه دستی لایه های اوزن را گشاد کرد ؟ اسپری زیر بغل من ؟!!!
آیا مدیانید روزی چند موشک به فضا پرتاب میشوند !؟؟ نه ، نمیدانید !
این دریاچه که ما روز گذشته درآنجا بودیم ، حکم رگ جان شهر را دارد آب آن در اثر تابش آفتاب کم کم بخار میشود اما تبدیل به ابر آبستن نخواهد شد ؛ بلکه دردوردستها گم میشوند ، به کجا میروند؟
روز گذشته یکی از همراهان سنگی را بطول چهار متر نشان داا که میبایست اب تا آنجا میرسید آما ما کف دریاچه را میدیدم آب کم کم مانند رودی باریک که آخرین رمق خودرا بکار مبرد تا جریان یابد داشت به اهستگی دور خود میگشت ، رودخانه بزرگ خشک شده بود ، تنها درختان سرو که برای گورستانها خوبند قد بر افراشته وایستداه بودند. دریک رستوران چند طبقه نشستیم تا ناهار بخوریم پرچم همه کشورها آویزان بود ویک پرچم کوچک وارونه نیز متعلق به ایران بود !!! نگاهی به ان کردم وگفتم ظاهرا من پرچم ندارم ! یکی از همراهان رو بمن کرد وگفت :
آن پرچمی که با دور نگ سرخ ورنگ نارنجی وسط آن وآرم شاهی در میان آن نشسته پرچم توست ، فراموش مکن !!! گفتم آه . بلی ، راست میگویید من باین پرچم سوگند یاد کرده ام و...اشک درچشمانم نشست.
حال امروز من از کینه ورزی انسانها درشگفتم وبا این جمع خدایان اضداد که دیگر مهر ومهربانی را بکلی از یاد برده ومشغول ویرانی جهان ما هستند ، چه باید کرد ؟ نگران اینده کودکانی هستم که تازه به دنیا آمده اند .چیزی از این جمع اضداد وخدایان دروغین نمیدانند تنها به پستان مادر وپستانگ پلاستکی خود دلبسته اند وجوانانی که بی آینده در سر گردانی روانند .
حقیقت را نهان داشته اند همه ملول وغم زده در یک بی تفاوتی به اندیشه ها باطل خویش روی میاورند ، آن حقیقت واقعی را بدور افکنده اند ، نشاط وسر زندگی ار میان ما مردم نفرین شده رخت بربست از آن روزیکه ابلیس در ماه دیده شد ، ماه نیز به کثافت الوده گشت وامروز ما دردوزخ حقیقی داریم میسوزیم . پایان
ثریا ارانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 23/ 07/ 2018 میلادی /.....؟