یکشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۹۷

جواب یک پرسش

ثریا / اسپانیا » لب پرچین « !

هر صفحه ای را باز کردم آنجا ایستاده بودید ، با همان چشمان درخشانی که من همیشه دوست داشتم وبا همان لبخند کج وشیرین ، مدتها  صفحاترا بستم  اما دستی نامریی  مرا وادار کرد که نامه هارا باز کنم ،  درست است یکساعت ونیم  زیاد بود  ومن نفهمیدم چطور گذشت ،  من مایوس نیستم ، میدانم به چه چیزی ایمان دارم  وچه امیدی دردل میپرورام  میدانم مفهوم  زندگی چیست ، و میداتم خدایی جبار در آن باالاها ننشسته و چوبی آتشین دردست نگرفته تا مرا تنبیه کند ،  و میدانم مفهمو م عشق به وطن چیست  واینکه دراین وضعیت فلاکت بار  جهان  بهتر آن است  که برای معنویات تلاش بکنم برایم مهمتر است  ، تجربه هایم را بی رو دربایستی دراخیتار دیگران میگذارم  ابدا درفکر پر کردن شکم نیستم .

روزی که آن مردک لندوک را با کراوات قرمز وپوشت  بخیال  خود با دهن کجی وارد سفره آشکم باره ها شده بود ،  دیدم  ، برای پسرم نوشتم که اگر  "کتاب » کلیدر « را داری آنرا فورا به سطل زباله بیانداز  خوشبختانه او نداشت اما درکتابخانه مرحوم پدرش هنوز جای دارد

تصور میکنم حالت  روحی وفکر ی شما درست باشد  واینکه اگر راست بگویید ما هم درست عمل خواهیم کرد  ،گاهی فکر میکنم ندانستن  حقیقت  زشت  بهتر از دانستن مطمئن بودن آن است .
 چند سال است ؟ ایا شما بیاد دارید ؟  اگر بیاد دارد بنا براین مطمئن هستید که راهتان درست است  و کارتان واقعی  اما شما نباید ما را بسوی یک جنگ بکشید مردم دیگر تحمل ندارند  حال پس از چند ین سال که از جوانانی وسرسره بازی شما گذشته کاملا جاافتاده  شده اید ودنیارا از دید دیگری میبینید  شما تجربه های مرا نداشته اید وگمان هم نکنم مردم آن سر زمن را بهتر از من بشناسید  شما کارهای خوب خود را ادامه دادید عده ای بر خلاف جهت و ایده شما با شما به دشمنی برخاستند  هنوز سلاح خودرا آتش نکرده اید که آنها به رویتان شلیک کردند  اما شما همچنا ن بالا رفتید  ونفس زمان را  بخاک سپردید  وبا  زخمهایتان  کنار آمدید  امروز شمارا با شکوه تر ازهمیشه دیدم  دریک حالت نیک وردای خدایی .

میل ندارم دیگر صدها هزار سینه خون الود را ببینم  او ، آن رهبر  از هر بتی خونخوار تراست وبی رحم تر  ودرجریان  قربانی کردن جوانها  ملاهای بیسواد  رجز خوانیهارا  که ارزان ومفت خریده وگران به مردم میفروشند ، از این رو  ی   نیکی و مهربانی شما  بنظر واقعی میرسد ( خدا کند اینطور باشد )  واز قرار  معلوم خدایی را که درآن زمان میشناختید وبه شاگردانتان  درس میدادید خدای درستی نبوده است !  خدایی بوده که پشتیبان آن هیبت های  وحشتناک و داستانسرا یی ها بودند  . و حال در این زمان آن بقایای ایمانی را هم که از خانواده  مان به ارث برده بودیم از دست دادیم و  به خدمت عشق  درآمده ایم . برایتان توفیق آرزو دارم . 
رفتار  ضد و نقیض مرا ببخشید  هر روز از سوراخی موعظه ای سر  بیرون میکند من باید با تمام قوا با آنها مبارزه کنم . اینان نمیدانند روش من ویا ما چیست  تزویر گرانند یا فروشندگان وخدمتکاران .پایان 
ثریا ایرانمنش ( لب پرچین ) . اسپانیا / یکشنبه 10 ژوئن 2018 میلادی برابر با 20 خردادماه 1397 خورشیدی