ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
------------------------------
چه احمقانه میاندیشید ، اگر من از او حمایت میکنم بخاطر این است که دیگر گزینه ای نداریم ، او ابدا به مرام و مسلک احساسی من نمی خورد حتی اگر بیست ساله بودم او را انتخاب نمیکردم ، حوصله ندارم کمند بردارم و درمیان جنگل به دنبال کسی بروم که در سر هوسها دارد وهر لحظه بر روی شاخه ای مینشیند ، چقدر احمقانه فکر میکنید ، درگذشته هم من دنبال چنین اشخاصی نبودم مردان زندگیم را اگر به میل خودم بود متفکر انتخاب میکردم مانند نادر پور ! امروز از نگاه کردن به این رسانه ها چه روزانه و چه هفتگی بمن نشان میدهد که چقدر آدمها واجد افکار سیاسی میباشند و همه دارند در تاریکی دست و پا میرنند ، از سیاستهای روز دورند و مطابق مقصود و آرزوهایشان و احساسات شخصی شان آنرا تعبیر و تفسیر میکنند ، نقشه های فرضی و خیالی برای سیاست ما واکثرا همان » دایی جان ناپلئون « میباشند که انگلیس را مقصر میشناسند همه دولتها در صدد منافع خودشان میباشند کسی دلش بحال ملت ما نمی سوزد کسی دلش بحال ملت افغانستان نمی سوزد آنها ابدا نمیدانند که درطی روز چند زن و دختر بخاطر بیشعوری وافکار پس مانده مردان قبیله شان کشته میشوند ویا سنگسار .ویا مردان معتاد مادر وخواهر وهمسرشانرا برای فروش ببازار برده فروشان میفرستند ، نه آنها ازاین چیز ها بیخبرند اگر چند رقاص خود نما خودشانرا بزک گردند ودورآنها چرخیدند آنها نماد ملتی رنج کشیده نیستند .
چرا ما نباید مانند همه یک پارلمان منظم و مفید داشته باشیم ؟ وچرا مجلس شورای ما بجای آنکه نماینده مردم باشد مجلس وعظ و روضه شده است ؟ ویا گود زورخانه و صحنه بوکس روزنامه ای در آن سر زمین چاپ نمیشود که مردم را آگاه سازد کتابی نوشته نمیشود که تنها د رمدح ورسا دین محمدی نباشد و شاعری شعری نمیسراید که رهبر را تا مقام الهی بالا نبرد ! نه همه چیز بسته مانند همان دوران سیاه استالین تنها چیزی که کم داریم کارگاههای اجباری است ! مشتی عنصر ماجرا جو نیز دراین وسط آتش بیار معرکه شده اند و خود را به آنها فروخته اند تا در بیرون افکار را مغشوش نمایند .
همه برای خود فرضیه ای دارند برای خود و خودی ها برنامه های گرد هم آیی میگذارند پس ملت رنج دیده وستم کشیده چه کاره است شما برای مقام خویش میجنگید نه برای مردم ، مشتی فسیل ویا بازماندگانشان .
من غرض شخصی با کسی ندارم تنها دراین گمانم که این شخص در حال حاضر بهترین گزینه است حال اگر جانش را دراین میان از دست داد خوب میشود قهرمان کم کم مردم فراموش میکنند که چه تهمتها و فحاشی ها باو نسبت دادند ناگهان " بابک " میشود اگر به پیروزی رسید خوب چه بهتر من شرمنده شما نیستم !!! و شرمنده احساسات خودم .
مردم ما طمع کارند وهمه برای خود کار میکنند این قانون از ازل بوده وتا ابد ادامه دارد تنها گمان میکنم رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه عرق وطن پرستی داشتند که آنهارا نیز به سرای باقی فرستادند ، نه قزل باشان اوباش اطرافشان را گرفته بود ، ونه حرم سرا داشتند، ونه خودرا نمایند خدا روی زمین میپنداشتند ونه مملکت را دربست پشت قباله باز ماندگان ابو طالب کردند .
انسان میل دارد برای هر عملی علتی بتراشد و زمانی که از اصل مطلب دور میشود طرف را به حماقت ونادانی وبی بصری محکوم میکند چرا که علت دیگری برای رسوخ عقاید مخالف عقل ومنطق نمتیواند تصور کند ، من تعمدا از چشمان او خنده او نوشتم چرا که میدانستم مورد تهمت وافترا قرار خواهم گرفت ، همه مخالف یکدیگریم چه درست و چه غلط حرف خودمان صحیح است کسی که شعور وعقل وتفکر درسیاست نداشته باشد ذهن او نیز مملو از زباله هاست ، جواب دادن باین گونه اشخاص وقت تلف کردن است .
کشتی ما درحال غرق شدن است و کاپیتانمان مرده کشتی دردست جاشو های زمین شور وباربر افتاده باید آنرا نجات داد ، به هر قیمتی که شده ویا آنکه همگی مانند همان کشتی افسانه ای تایتانیک غرق شویم ودیگر اثری از ما باقی نماند مانند سرزمین » ایلام « وتمدن یونان ! پایان
آن ستاره اگر تویی ، من به سپیده دم ایمان میاورم
آفتاب اگر تویی من به واپسین ساعات زندگیم
که به ابدیت میخندد
جفت خواهم شد
با تو به همراه علفهای هرزه
درون جنگل سبز شمال
با تو به همراه جنگلبان پیر
راهم را به ابدیت
ادامه خواهم داد.
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « . اسپانیا / 11/06/2018 میلادی / برابر با 21 خرداداماه 1397 خورشیدی/..