ثریا / اسپانیا » لب پرچین « !
یک هفته از مرگ ناصر ملک مطیعی نگذشته بود که امروز خبردار شدیم همبازی او در فیلم چهارراه حوادث بانو ویدا قهرمانی نیز در سن هشتاد ودو سالگی جهانرا ترک گفت زنی که درآن دوران اولین بوسه سینمایی را رواج داد و از مدرسه اخراج شد ، زنی که مشوق من بود و من نیز بسوی سینما کشیده شدم و اولین فیلم سینمایی را با خانم ملکه رنجبر و مهین دیهیم و مرحوم قدچیان بنا م( تقدر چنین بود ) باز ی کردم اما فیلم چندان فروشی نکرد منهم از مدرسه اخراج شدم وبه کلاس شبانه رفتم تا کلاس دهم ودرمدرسه دیگری نام نویسی کردم وتوانستم موفق به پیروزی بشوم ویک برگ دیپلم با معدل 13 بگیرم !!! اما چون پدر نداشتم ونا پدری .وهو ی مادر و سایر بلاهای آسمانی دامگیرم شد بنا براین دیگرنتوانستم پای به آن دنیایی که دوست میداشتم بگذارم وتنها نامم بر صفحه تاریک تقویم روزگار ودرلیست سیاه ثبت شد کتکهای مادر وفحاشی هوی او وکتکهای نا برادری وسر انجام فسخ نامزدیم با مردیکه عاشق او بودم بهر روی زندگیم تباه گشت . ویدا خانم شانس داشت پدرش افسر ارتش بود ومادرش بانویی روشنفکر وامروز خواندم که درسن هشتاد ودوسالگی رفت پیش ناصر خان تا چهارراه حادثه دیگری را باهم باز ی کنند وچه بسا خوشحالتر باشند . روانش شاد روحش قرین رحمت ونامش همیشه جاودان باد .
آخرین خبر امروز یا امشب !!! .و بیا د این شعر عبید زاکانی افتادم که سرود "
گه هیکل طاوسی وگاه مظهربوم
گه سخت دلی چون سنگ وگه نرم چو موم
زین مذهب تردید بجایی نرسی
یا زنگی زنگ باش ویا رومی روم
ومن در تردید باقی ماندم .ث
پایان شبنامه
شنبه 02/ 06/ 2018 میلادی برابر با 12 خردادماه 1397 خورشیدی .