گهی همدم تشنه کامان راغ
گهی محرم سینه چاکان باغ
ز موج سبک سیر من زاده ای
زمن زاده ای در من افتاده ای........" اقبال لاهوری"
سخنانش را با اشعار اقبال لاهوری به اتمام رساند در حالیکه میدانستم اشکهایش را پنهان داشته میکروفون را به دست گرفت وگفت "
جان من ، جان شما ، ای جوانان وطن ، و اشکهای من نیز سرازیر شدند و نفرتم از آن وطن فروشان و خود فروشانی که خودرا نوکر بیگانه دانسته وبا بر فراز کردن پرچم یگانه درکنار پرچم ایران ، بیشتر شد چرا که بقول آن راد مرد با یک کارمند درجه سوم و آ افتابه گیر توالت سازمانی سی آی ای ویا بی بی سکینه , دمخورند !.
امروز درخبر ها خواندم که در شهر » بایرن « یکی از شهرهای آلمان بر در هر اداره دولتی یک صلیب کوفته شد ! واین خود میرساند که کم کم وارد چه جهنمی میشویم وارد جهنم نژاد ونژاد پرستی و خون آبی وخون سفید !.
روزی مجله های از راه دور به دستم رسیده بود به همراه آن یگانه دوست که امروز در کنارم نیست آنرا از پستخانه گرفتم او آنرا از دستم گرفت و ورق زد جز خطوط ناشناس چیزی درمیان آن ندید ، پرسید این چیست ؟
گفتم این تاریخ اولیه بشر که درعصر ماموتها وخرسهای بزرگ زندگی میکردند و من قسمتهایی از آن را که دراین مجله است میخواتم ! .
وراستی هم تخیلات من در آن تاریخ وتصوراتم را به همین نوشته ها تخصص داده بودم که شکلهای قدیمی انسانهای اولیه را وحیواناترا درکنار هم نشان میداد .
آن دوست گرامی که سخت معتقد به دین مسیح بود در حالیکه دستهای لاغرش را جا بجا میکرد با مهربانی و افتادگی کفت "
عزیزم ، معلوم میشود تو اعتقادی به ورود دنیای ملکوت خداوند نداری اگر نه میرفتی کتب مقدس را میخواندی واین آشغالهارا دور میریختی، این دنیا بیهوده دارد زحمت درس وبحث این مطالب را که در آن دنیا به هیچ دردی نمیخورد برای کشف آن میکوشد من منتظر هستم که خداوند دریک ساعاتی خیلی بهتر از این کتابهای ناشناخته کلیه معلومات بشر را بمن الهام نماید !!! من دنیای ابدی و ملکوتی خداوند رد درمیان کتب مقدس میبینم !! دیدم ای عجب که فرقی بین این جماعت وآن جماعت حاکم بر سر زمین من نیست !.
این زن مومن هیچ متوجه این نکته نشده بود که این پیش آمد خوبی نیست چرا که اگر ما بر تمام عالم نا مرئی واسرار جهان واقف شویم دیگر مجهولی باقی نمیماند وزندگی برایمان پر ملال و خستگی آور میشود تصورات او در جای دیگر سیر میکرد و در انتظارآن بود که منهم به دنیای پر رمز وراز آنها بپیوندم ..
امروز سر زمین من ، ایران من در چهارراه حادثه خطرناکی قرار گرفته است وعده ای خود فروخته مانند زنان هرجایی خانه های عفاف خود را به هر قیمتی وبه هر شخصی وهر ایده وهر سازمانی میفروشند و کره خاکی ما مانند یک جسد بیروح خشک .لبر یز از شکاف که به زودی از هم متلاشی خواهد شد دارد دور خودش میچرخد و جاهایی در روی این کره خاکی وجود دارند که غیر قابل سکونت و تنها محل رفت و آمد وزندگی مارها و جانوران خطرناک میباشند .
ایران سر زمین پر وسعتی است و صدها کشور چشم باین لقمه بزرگ دوخته اند ایرانیانرا هم زود میشود خرید گرسنه که باشند فرزند خود را نیز میفروشند معتاد که باشند زن و همبستر خود را نیز میفروشند حال نقشه بزرگی برای تکه تکه کردن آن در پیش روی دارند عربهای سوسمار خور دیروز امروز با زور طلاها ونفت بزرگان گرسنه را میخرند ، قرنهای متمادی بود که عربها چشم به فرهنگ ایران دوخته بودند حال با خرید خوزستان که انرا عربستان مینامند واین لقب خوزستان از زمان شاپور ساسانی روی آن استان بوده است و خرید آبهای شیرین و خرید دختران باکره ایرانی تنها به مدد چند آخوند شپشوی بیسواد که حاکم بر آن سر زمین میباشند دارند عرش را طی میکنند ،
راهی خطرناک پیش پای ما گذاشته اند : تجزیه ایران یا برقراری ابدی ملاهای شکم باره با تجاوز وکشتار وبردن مال مردم . راه دیگری وجود ندارد .
حال ای جوانا ن سر زمین ایران . جان من وجان شما واین بر شماست که بر خیزید فریب آن ژیگولو را که من چندین ساله !!! را نیز فریفت نخورید او نیز نوکر تجزیه طلبهاست وبانوی بزرگ سر زمین همان شهر بانو نیز برایش سر زمین ملکه ماری آنتوانت بیشتر لذت دارد تا کشوری ویران با مردمی ویرانتر اما نامش را بر سر لوحه قرارداده برای فریبی دیگر . هوشیار باشید . همین بقول آن پیر بزرگوار ازما کذشت / جان من وجان شما .
فردوسی گفت "
بسی رنج بردم دراین سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی /
او در فکر سی سکه محمود ترک غزنوی نبود او بفکر امروز ما بود که من د راین سوراخ بنشینم وبرای سر زمینم اشک بریزم واز شما جوانان بخواهم که به پا خیزید درغرب خبری نیست .ث
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « شنبه 02/06/2018 میلادی برابر با دوازدهم خرداد ماه 1397 خورشیدی /..