ثریا ایرانمنش » لب پرچین « !
-----------------------------
بر خیز و تماشا کن ، ایرانی را که تو ساختی و ما را درون آن جای دادی امروز در دست چه کسانی دارد تکه تکه میشود ، دردست نواده همان نوری معروف که بردارش کشیدند ، دردست باقیمانده اعراب.بدوی .
فریاد آن مرد بزرگوار را شنیدم که داشت از " کارناوالی که د رآمریکا به ریاست فلانی " برپا شده است داد سخن میداد وآنچنان خشمگین که با خود گفتم هر آن قلب او میایستد ،
شما چه توقعی از این ولگردان دوران دارید که امروز هرکدام یک تیتر دکترا هم بر پالون خود زده اند وچند زن ومرد معلوم الحال هم از آنها حمایت میکنند وپنجره خانه شان روی به سوی کعبه اقبال است ؟! نمیدانم آیا میدانید که این بابا چندین شخصیت دارد ؟ او چوگان باز است اما ابایی هم ندارد از کف زمین یک ته سیگاررا بردارد وبه دهانش بگذارد تا دود کند .
عکسهای او را دارم درحالیکه عکس شاهنشاه را درآتش میانداخت و روی به دوربین میخندید ، اشعاری که برای رهبرش سرود و هم اکنون دست دردست آن مرد یکدست دارد ، درعین حال سر ی هم به صحرای کربلا میزند ودر بازی شبانه اش زیر لحاف اسرائیلی ها میرود ، او نه وقاحت را میشناسد ونه خجالت را او نماد ونمونه شخصیتی است که امروز درسر زمین ما فراوانند / اول خودم / دوم خودم / سوم خودم !او شناختی از عاطفه ومهر ملی وایرانی ندارد ولگردی بی قید وبند است که به زور خودرا درون لباسهای گل وگشاد جای داده وبا آن لبخند کریهه وتمسخر آلودش عده ای را مشغول کرده است .میداند که ازآن جناب میراث دار چیزی نخواهد ماسید ایشان هیچ دغدغه ای ندارند !! برای زیر سازی دوران بنایی را خوانده اند ! این جناب ولگرد این مرد کوچک که لباسهای گشاد میپوشد تا خودرا بزرگ جلوه دهد دردنیای خود وحقیرش جثه ای است ناچیز اما همین جثه نه خودش تنفس میکند ونه میگذارد دیگران نفسی بکشند همه را به زیر میکشد ، بگمان من اگر پای درجاده هنرپیشگی ودلقکی میگذاشت میتوانستد امروز همپایه " باستر کیتونها" باشد !
او استاد بزرگ ربان بازی وفریب دادن مردم است ، او عقب نمی ماند دلواپسی ندارد برایش حفظ اراضی میهن معنایی ندارد او میخواهد ریاست بکند ! عقده هایش را باید بیرون بریزد .
چگونه با چه اجازه ای به همراه چند خود فروش دیگر ویک عرب زبان کنفرانس " ملل واقوام ایرانی " را تشکیل میدهید آنهم دراطاقهای اجاره ای مجلسین امریکا که بخودتان و کارتان بزرگی بدهید ؟ بسیار خوب ایران را تجزیه کنید مریم قجر یکطرف ، شما قسمت واتیکانرا بردارید ، وجناب دکتر امیر فخر آور هم قسمت های سر سبز شما ل را اداره خواهند نمو د، شما درهمان واتیکان ایران وحول حوالی قم ومزار بزرگترین جنایتکار تاریخ خوشحالترید . بقیه را هم عربها وترکها برای خود قبیله ای میسازند وسرانجام شب وروز یکدیگر ا بکوبید وسیل اسلحه بسوی شما جاری خواهد شد ملتی زیر ستم وبدیخت وگر سنگی خورده و معتاد هم در زیر یک سونامی غرق خواهند شد به انها احتیاجی نیست دهان زیادی هستند برای بلعیدن لقمه های شما .
لعنت بر شما باد . این بازیهای آزار دهنده واین نمایشات تنها انسانهایی که دل درگرو مهر وطن دارند از درون میتراشد برای شما مهم نیست هرچه زبانها کوتاهتر عمر شما درازتر خواهد شد ، وگناه بزرگ من این است که همرنگ جماعت نشدم وبه ورطه این خط فکری سقوط نکردم نه ابراز تنفر از شما میکنم ونه شمارا تحمل برایم بی تفاوتید یک خیوانی در لباس یک انسان ویک قلاده دکترای بر گردنش ! همین نه بیشتر .
وبه مردی میاندیشم که چنان با سلوک وبزرگ منشی از جای برخاست و راز آواز او این بود که [ایران باید یک پارچه شود [با تمام فرار ونشیبها با تمام انتقادها وستایشها دروغین ثمرات هنرش امروز دردستهای پلید شما دارد نابود میشود .
در آرزوی آنم که روزی یک اسکار افتخاری برای ویرانی مملکتان بشما اهدا کنند !!!
دیگر حرفی نیست وچیزی برای گفتن ندارم . ث. الف.
ما .و تو. نیستیم و بخاک مزار ما
بسیار این نسیم فرح پیز بگذرد
این است پند من که زخوب وبد جهان
نه غره مشو ، نه رنجه که هرچیز بگذرد
صبح نشاط خندد و آید " بهار " عیش
وین شام شوم و عصر غم انگیز بگذرد
پایان
ثا ایرانمنش » لب پرچین « اسپانیا / 13/06/ 2018 میلادی برابر با 23 خردادماه 1397 خورشیدی !.