یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۷

کهن دیارا

ثریا / اسپانیا  » لب پرچین ".

کهن دیارا 
دیار یارا  دل ا زتو کندم  ، ولی ندانم 
که گر گریزم  کجا گریزم 
وگر بمانم  کجا بمانم /........ شادروان نادر نادر پور 

یکی مانند او میرود وشارلاتانی دیگر ظهور میکند  با هزاران دروغ وریا ومکر وعده ا ی را نیز به دنبال خود میکشد ، ما ساده دلان هم گمان میبریم که ( خوب مردی از جای برخاسته ) بی آنکه خوب تحقیق کنیم ویا به حرف بزرگتران گوش دهیم  البته نباید زیاد هم مرا مقص بدانید من درمرتفعرترین جای این شهرک توریستی بدون  هیچ وسیله ارتباط جمعی نتها یک کامپوتر زپرتی وچند تابلت که ازهم وار رفته  اند ارتباطم با دنیای خارج است بنا براین تا نام ( ایران ) میاید من مانند یک سگ  پاسبان موهایم سیخ میشود خوب ! تو همون یکه من تو رویا میدیدم؟!
آخ روزی دکتر صدرالدین الهی بود ، روزی احرار بود وروزی نویسندگانی که میشد به گفته هایشان اعتماد کرد ، آنها رفتند ویا پیر وگوشه گیر شدند  وجایشانرا مشتی شارلاتان ودروغگو گفتند . 
خوب فرقه کثیف مجاهدین همه پیر وپاتال شده اند  اند سرباز جوان میخواهند  واین هنرپیشه را گریم کردند وفرستادند روی صحنه ، یک روز با رضا شاه هم خون بود حال به گمانم با جناب مک دونالد همخونی پیدا  کرده است .وبا آن پیر سبیلو ، برا ی تخریف چهرهای بزرگ ومبارزین راستی آمد وکارش را هم خوب انجام داد هر سوراخی راکه باز میکردی او داشت بلبل زبانی میکرد ، حراف وپرگو وخوب میدانست چگونه با دوربین کنار بیاید .
از سوی دیگر  جامعه فرهنگی  بدبخت ما دچار کمبود  ودربعضی موارد  " نبود"  انسانهای فرهیخته و مبارز بود . نشستیم به قصه امیر ارسلان نامدار ووزوجه اش فرخ لقا گوش فرا دادیم .از چپ وراست  درون هر سوراخی که باز بود او راست میایستاد . پیامبر بود .

ومن گنگ  خوابیده  وعالم کر  وعاجزا زشنیدن  وخلق محتاج شنیدن  نشستیم به اندیشه های  او گوش فرا دادیم و....امروز یک پستی  برایم آمد که نزدیک بود سرم را به طاق بکوبم  وقا حت وبیشرمی تا اینحد؟  هیچ مرجع وسابقه ای برای گفته هایش نمیدهد ، تشر وتوهین ( فعلا)  درانتظا ر رد فرمایشات  دیگران است آنهاییکه بر سر زمین ما حاکمند .
اوف ، این سیمرغی  که تو دنبالش کردی یک  بچه کلاغ بیشتر نبود  که داشت افسانه های  سه هزار سال پیش را درگوش تو فرو میخواند  حرفهایش  بر پایه هیچ  وپا درهوا تنها به جوانان دستورمیداد  وخود غوطه ور در افسانه های خویش 
آخ چقدر وقاحت وچقدر بیشرمی  وتا جه حد  باید ما اسیر این اندیشه های  فرسوده  وعاجزانه  واین افراد بی مایه شویم ؟ متاسفم خیلی متاسفم .  واقعا باید بحا ل خودم بگریم نه بحال دیگران . با شرمندگی تمام وپوزش از دوستانی که آنهارا نیز با این عاجز مخلوط کردم .وگوش به آنها ندادم !!!مانند همیشه سرم به دیوار  خورد وخونین وزخمی باز گشتم . ث
پایان /
ثریا / اسپانیا » لب پرچین « / یکشنبه 13 ماه می 2018 میلادی برابر با 23 اردیبهشت ( جهنمی ) 1397 خورشیدی