ثریا ایرانمنش » لب پرچین «
--------------------------
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد با آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی چون زهر گشت
بانگ نوشا نو شاد خواران یاد باد
در اینجا برای شروع ، مقدمه ای را از کتاب " هرمان هسه " که برای اولین بار انتشار یافت میگذارم ، این کتاب با نام باز گشت " زرتشت" میباشد .!
زمانی که در میان جوانان پایتخت این شایعه انتشار یافت که زرتشت دوباره ظاهر خواهد شد و اینجا و آنجا در میدانها وخیابانها دیده شده است ، چند جوان برای یافتنش بیرون شتافتند ، اینها جوانانی بودند که از جنگ باز گشته واز تغییرات و تحولات سر زمینشان مضطرب بودند زیرا دیدند که اتفاقات بزرگی در حال وقوع است اما معنای این اتفاقات برای آنها مبهم بود و برای بسیاری بی دلیل وبی رویه می نمود .........ال الاخر .
واین مرا بیاد روزهایی انداخت که میان مردم شایعه کردند امام زمان برگشته وعکس اورا در ماه دیده اند ، مویش را درلابلای قران وریشش را در میان ابرها !!!
واین خر دجال بود که داشت از آسمان توسط دولتهای بزرگ وارد میشد وپس از مدتی تردید مردم فهمیدند که چه فریب بزرگی را خورده اند وچه کلاه بزرگی بر سرشان رفته
آنها بیخبر مشتاقانه فریاد الله اکبر سر داده بودند وسپس گروه گروه راهی جنگی شدند که هیچ از آن نمیدانستند وگروه گروه مانند برگهای درختان تازه بر زمین افتادند وخاک شدند .
خوب در انتظار امام زمان واقعی خواهیم نشست ، میگویند اول خر دجال ظهور میکند وسپس خود امام سوار بر اسب ذوالجناح وبا شمیشیر دولبه از آسمان فرود خواهد آمد وعدل ودادرا برای همیشه بر زمین حاکم خواهد ساخت ، این را بارها وبارها ما در دبستان در کتاب تعلیمات دینی خوانده بودیم و مغز کوچک و بیگناه ما در انتظار آن روز بود وهر بدبختی که برسرما میامد باز دلخوش ظهور آن امام غایب بودیم که عاقبت دیدم هرچه بود دروغ بود وهر گه هست دروغ است واین دست پخت همان آقایانی است که دنیا را مانند توپ تنیس در دست گرفته بالا و پایین میندازند وباز ی میکنند ، روی آن سر مایه گذاری میکنند ، امروز ویرانی دراین سر زمین فردا بیداد در آن سر زمین مردم چکاره اند ؟ مشتی دهان که باید آنها را بست چون چیزی برای پرکردن شکم آنها روی زمین غیر از توپها .تانکها ومواد شیمیایی نیست .
حال عده ای در انتظا رظهور زرتشت نشسته ان وباورندارند کسیکه رفته دیگر باز نمیگردد راهی که دیروز پیمودی دیگر نمیتوانی برگردی آن راه ویران شده ، خراب شده باید به جلو گام برداشت ، اما ما همچنان چشمان خودرا به عقب دوخته ایم با حسرت به لباسهای شهبانو مینگریم ازروی آنها کپی برداری میکنیم ودرانتظار ظهور پادشاه جوان که دیگر از مرز شصت هم گذشته نشسته ایم وآن غارتگران همچنان دارند آخرین رمق مردم را بیرون میکشند وآخرین قطره خون آنهارا درون شیشه هاسر میکشند ومست غرور باده دراین پندارند که هم دنیارا دارند وهم آخرت را !! واین سعادت ابدی است !.
هنوز به شیون وزاری کردن مشغولند وهنوز درفکر ماه روزه هستند وباور دارند که به دنیا آمده اند تارنج بکشند وآنهایکه ( خوب میدانند وخوب میتوانند ) ! خودرا بزگزیده ودعوت شدگان ومنتخبین قدرت الهی میدانند برای دردست گرفتن قدرت جهانی و تجارت ، دمکراسی را مانند شربت سینه بین همه مجانی پخش میکنند تا از سر وصدای انها درامان باشند وخودشان نیز از رنج وجدان آسوده .
دیگر نمیتوان تنفس کرد، هواه هم نیست ، غذا هم نیست دیگر بوی آن نان شیرینی هایی که مادر میپخت از بینی ها بیرون رفته حتی یاد آنهم درذهن بجای نماند نان تلخ دوران بی وجدانی نان زهر آلوده دوران بیشرمی وبیشرفی ونان سرنوشت را باید گاز زد آنهم خشک وخالی بی هیچ قاتغی .
کار من هرروز دور ریختن مواد غذایی است ، برنج ها سمی ، میوه ها آلوده وسبزیجات بصورت یخ زده درون یک پاکت خوش نقش ونگار ومن باخود میگویم از کنار کدام بشقاب ویا دیس و پس مادنده اینهارا درون این پاکت ریخته اند ؟ وناگهان انرا به درون رباله میاندازم ، تنها غذای من قهوه است ونان خالی ! ماهی ها دردریاچه های مصنوعی با هورمون که بوی سم انسانرا به حال تهوع وا میدارد ، گوشتها همه رنگ شده ومعلوم نیست گوشت چه جانوری است ومرغ ، بهتر است حرفش را نزنیم
حال باید درانتظار ظهور زرتشت نشست !!! شاید دردست خود نانی برای برکت دنیا و مردم گرسنه داشته باشد .ث
مبتلا گشتم در این بند وبلا
کو.شش آن حق گزاران یاد باد
گرچه صد رودست در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد ازاین ناگفته ماند
ای دریغا رار داران یاد باد
ثیا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 17/05/2018 میلادی / برابر با ! 27 اردیبهشت 1397 خورشیدی.