چهارشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۷

روح بزرگ

شهر پیدا بود 
 روش هندسی سیمان ، آهن ، سنگ 
سقف بی کفتر صدها  اتوبوس 
گل فروشی گلهایش را میکرد حراج ........" سپهری"

گلهای مشروطه و مشروطیین  نصیب شما باد 
شما که ما را در دامن  خارهای ( توده)  انداختید  حال چند برگل گل  را هم بما بدهید ،  و کمی از خار ها را برای خود بردارید  وبر گیسوان زنان خود  نصب کنید ، 
به سخنان آن پیر ( توده ای) اما با شرافت گوش میدادم  ، درست میگفت  تاریخ را نباید حذف کرد واین موجوداتی که درحال حاضر روی سر زمین ما دارند تخم میگذارند تنها هدفشان از بین بردن تاریخ است وبس .
مگر آن پسرک ننر  بچه ننه تاریخ سر زمینش را از بدو تولد |در بزرگش شروع نکرد ؟ دنیا در برابر او چه عکس العملی نشان داد بعد هم نشست با موشکهایش بازی کرد ومثلا  دنیارا ترساند.
تمام شب بیدار بودم از این  خبر به آن خبر میرفتم ناگهان  مردی نمودار شد وخبر داد که چه نشسته اید سر مین ما محل دفن زباله های اتمی است  وبا مدرک وعکس کامل  از نزدیک کردستان وکرمانشاهان تا شمال کشور  نشان میدا د که زباله هارا بنحو نامطلوبی و با کمال ناشی گری درون خاکها فرو برده اند ،  درحالیکه این زباله های مرگ   آور باید  درون راهروهای بتونی وزیر هزاران متر زمین  فرو روند تا نشت نکنند  بیخود نیست که سر زمین ما به یک صحرای بی آب وعلف تبدیل شده است . کلیپ را گم کردم گویی آمده بود همین خبر را بما برساند وبرود و کشتن آن مردان بیگناه را به همراه  پنجاه نفر مسافر دیگر در طیاره بمب گذاری شده از بین بردند ورئیس آنها در زندان خودکشی شد چون باین ( اسرار ) دست یافته بود . آنها کارشناسان محیط زیست بودند .

حال با پیدا شدن این جنازه  راست یا دروغ مردم سرشان گرم شده و دیگر در پی شکافتن  اسرار نهفته نیستند .
دریکی  از سایتهای معروف که داشت توضیح میداد چگونه جنازه رضا شاه کبیر به ایران رسید  بجای رجب علی رزم آرا نام رجب علی منصور را گذاشته بود منصور در سال چهل وسه نخست وزیر شد وبه دست شما کشته شد !حتی تاریخ اخیر را نیر نمیدانید تنها روایات قصص وتوبه وناله وزاری  دروغین ودست درازی به اموال و ناموس دیگران .
تمام شب بیدار بودم وبه آن روح بیدار میاندیشیدم  آیا او میدانست پس از او چه قیام و قیامتی بر پا خواهد شد  آیا نام آتا تورک را شنیده اید  همین آدمها اوزرا از بین بردند   حال دست کثیف وزالوده خود را درون تاریخ  برده اید تا او را نیز بسوزانید ،   اما آتش روحش هنوز جاری است  خود او یک شعله بود  .
آهای دزدان نیمه شب حفاری شما بی سبب نبود سالها در آرزوی پیدا کردن این پیکر بودید  تا بکلی تاریخ  ایران را پاک کنید  اما نمیدانید که او  آتشی است که ممکن است دوباره  از میان شعله ها برخیزد .
تمام شب باو اندیشیدم آیا نوه اش نیز مانند من نگران پدر بزرگش بود ویا با یک اعلامیه و پیام همه چیز را حل کرد و مادر مهربانش مشغول خواندن نماز جعفر طیار بود رو به قبله حزب سوسیالیست .

از همه جالبتر  رسیدم به مقام شامخ  مردان وزنان مشهور که همه سر انجام بنوعی به پادشاهان گذشته وصل میشدند منجمله ابو حسین المبارک  ابو عمامه که با یکی از شاهان انگلیس واسکاتلند نسبت خونی داشت ؟ خوب انگلیسها همه جا بودند  از کنیا گرفته تا استرالیا وبهر روی احتیاجاتی داشتند ! وحال حرام زاده هایشان با مقامی بلند پایه نسب پیدا کرده اند حتی  کمترین آرتیست ومدل مجله های های پورنو !!!  آفرین براین شاهان سر زمینهای بزرگ ! 
مگر خانواده قاچار وسر سره هایشانرا نخوانده اید ؟ تا دیروز همه اصل ونصب ها به قاجار میرسید ! 

الان ساعت  پنج وسی وسه دقیقه صبح است ومن از ساعت دو در رختخوابم غلت زدم ودردلم دعا میکردم که یافتن این پیکر دروغی بیش نباشد .
اما گویا راست بود بیلهای الکتریکی دل سنگها وبتونهارا شکافتند وپیکر را سه قسمت کردند وبه دست سپاه سپردند ! واین آخرین خبری بود که دریافت کردم ، سپاه !!!  
سپاه تقدیر ماست  وفضا را او به روی ما میگشاید  تا برای جامعه روحانیت  کاری بکینم ! تا این آتش سوزان  مارا درتب خویش بسوزاند  وما تباه شویم وآنها خیالشان راحت شود تاریخ از تولد آن  صوفی دجال شروه خواهد شد وسومارستان  صاحب تاریخ ! 
کدام از یک از ما حاضریم بخاطر آسایش دیگری جان بدهیم ؟ هیچکدام / قولیست قدیم که اول خودم / دوم خودم / سوم خودم /! 
خوب ، کاخ ها ویران خواهند شد درخشندگی صاحبان آنها از بین خواهد رفت  ووسعت گنجینه های سرقت شده نیز کمتر خواهد شد  اما ارواح بزرگ همیشه زنده اند.

پسری سنگ به دیوار دبستانی زد 
کودکی  هسته زردآلو را روی سجاده  بیرنگ پدر تف کرد 
پایان 
ثریا ایرانمنش » لب پرچین «  اسپانیا / 25/04/2018 میلادی / ....